روحانی مبارز شهید سیدعلی اندرزگو

در شامگاه هجدهم ماه مبارك رمضان سال 1316 هـ . ش در يكي از محلات جنوبي شهر تهران، در خانواده‌اي از سلاله سادات – كه شهرتشان اندرزگو بود – فرزندي به دنيا آمد كه نام او را «سيدعلي» نهادند.

سيد علي كه پس از تحصيلات ابتدائي، براي كمك به معيشت خانواده، وارد بازار كار شده بود، از فرصت شب‌ها بهره گرفت و در مسجد محل، به فراگيري مقدمات دروس حوزوي مشغول شد. اين فرصت، موجب آشنايي او با كساني شد كه با هيئت‌هاي مؤتلفه اسلامي همراه بودند و سيد علي را نيز با خود همراه كردند.

اعدام انقلابي حسنعلي منصور – 1/11/1343 – كه سيد علي نيز در آن نقش داشت، زندگي او را دگرگون كرد و او را در نقش مبارزي خستگي‌ناپذير در صحنه مبارزات ديني، جلوه‌گر ساخت. اين نقش به گونه‌اي بود كه او را مجبور كرد تا در طي سال‌هاي متمادي – كه مأموران امنيتي رژيم پهلوي در تعقيب او بودند – در مكان‌هاي متعدد، با نام‌هاي مختلف و در پوشش متفاوت، ظاهر شود و به فراخور زمان و مكان به مبارزات خويش ادامه دهد.

اين مكان‌ها، علاوه بر شهرهاي مختلف ايران، كشورهايي چون افغانستان، پاكستان، عراق، لبنان و… را نيز در برداشت ونام او به فراخور موقعيت، گاهي شيخ عباس تهراني و گاهي دكتر حسيني، ابوالقاسم واسعي، ابولحسين نحوي، دكتر جوادي و… بود كه در كسوت‌هايي چون : امامت جماعت، سخنراني مذهبي، بساز و بفروش، انگشتر فروشي و… بروز مي‌يافت.

سيد علي اندرزگو كه سال‌ها با  اين ترفند از حلقه تنگ محاصره نيروهاي امنيتي ونظامي و انتظامي گريخته بود، در سال 1357 ش – در حالي كه انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (ره) به پيروزي نهايي نزديك مي‌شد – فعاليت‌هاي خود را گسترده‌تر و تا حدي نيز علني كرد و همين امر باعث شناسايي او گرديد.

ساواك كه سال‌ها در آرزوي دستگيري او، روزشماري مي‌كرد، با كنترل چند ماهه او، تصميم به بازداشت او گرفت كه بنابر تقدير الهي، اين روز مصادف با غروب روز نوزدهم ماه مبارك رمضان بود. ساواكي‌ها براي دستگيري او تمهيدات فراوان انديشيدند ولي سيد علي كه بارها گفته بود كه :.من زنده به دست ساواك نخواهم افتاد.» وقتي از محاصره خود مطلع شد، باحركتي نمايشي، آنان را وادار به تيراندازي به سوي خود كرد تا سنگفرش خيابان سقاباشي از خون شهيدی از تبار عشق، رنگين گردد و شاهد افطاري خونين بر سفره گسترده شهادت باشد.