سالروز شهادت سید رضا دیباج در زیر شکنجه

سالروز شهادت

شهید زیر شکنجه سید رضا دیباج در 3 تیر 1351 – زندان عادل آباد شیراز

 

شهید سید رضا دیباج شهید یادگار روزهای انقلاب در همدان

ز آنجایی که در مکتب انسان ساز اسلام شهادت رفیع ترین قله صعود به سوی معبود است مبارز الی الله با انگیزه دیدار دوست لحظه ای در طی مسیر دچار سستی نمی شود و خداوند به مبارزین در راهش صبر و تحمل و شکیبایی عطا نموده است.

از آنجایی که در مکتب انسان ساز اسلام شهادت رفیع ترین قله صعود به سوی معبود است مبارز الی الله با انگیزه دیدار دوست لحظه ای در طی مسیر دچار سستی نمی شود و خداوند به مبارزین در راهش صبر و تحمل و شکیبایی عطا نموده است.

سید رضا دیباج از اوائل جوانی سعی در تقویت روحیه خود از این منبع سرشار الهی به منظور کسب مدارج عالیه نمود و از هر کوششی در جهت تقویت آن کوتاهی نکرد. به طوری که در ابتدای کودکی در بین مدارس دولتی به کمک پدرش که شخصی الهی و روحانی بود، مدرسه علمی را که در آن زمان تحت مدیریت مذهبی در بین سایر مدارس برخوردار بود انتخاب و در کنار تربیت خانوادگی به کسب اخلاق و تهذیب نفس و مبارزه با القاء هرگونه فرهنگ منحط منحرفی که انسان را از مسیر الهی خارج میکند، پرداخت.

طی سال های 1341 تا 1347 که برای شکل گیری نهضت شکوهمند اسلامی مقطع سرنوشت سازی بود، سید رضا با اعتقادات راسخ با مجاهدت های مبارز اصیل آن زمان یعنی روح الله موسوی خمینی(ره) در تبیین حکومت اسلامی و ولایت فقیه آشنا شد.

مطالعات خود را گسترش داد و با همراهی دوستانش به مطالعه کتب نفیس و معتبر در سطح وسیع و خلاصه نمودن آنها می پرداخت به طوری که پس از مدتی توانست متون عربی و انگلیسی را به راحتی ترجمه، تایپ و در اختیار دیگران قرار دهد.

در سال های1341 تا 1343 رخدادهای مهمی در پهنۀ ایران به وقوع پیوست و سید رضا در تلاش برای درک و انتشار آنها بود و همواره به این حرکت سرنوشت ساز و رهبری آن می اندیشید و با تمام تلاش و همت خود سعی در گسترش آن داشت.

علاوه بر انتقال دانسته های خود به دوستان و همکلاسی هایش، اقدام به مشارکت و همراهی در ایجاد یک هسته مبارزاتی در قالب تشکیل جلسات منظم در سطح همدان نمود و با برگزاری کلاس های آموزش انگلیسی و عربی در دوران تحصیل برای هم قطاران خود و تشکیل گروه های مطالعاتی، علمی و نمایشی(تئاتر) جهت نیل به اهداف پیدا و پنهان خود بسیار کوشید.

قسمتی از این جلسات، ضبط نمایشنامه هایی بود که مستمعین 30-20 دقیقه به آن گوش فرا میدادند و رضا سعی می کرد در آن به انحاء مختلف، رژیم ستمشاهی را رسوا نموده و اذهان را نسبت به جنایات و ظلم طاغوتی آشنا نماید و برخی مواقع با افشاگری و سخنرانی خود به این محافل رونق خاصی می بخشید.

همچنین در آن موقع که نام فلسطین بارقۀ امیدی برای جوانان سلحشور و مردم مستضعف بود اخبار رادیو فلسطین را گوش میداد و کتاب هایی که درباره جنبش های آزادیبخش آمریکا، شوروی و ضد صهیونیستی بود را ترجمه و آنها را در اختیار دوستان قرار میداد.

سید رضا پس از اخذ دیپلم ریاضی در سال 47 در رشته روانشناسی دانشگاه شیراز پذیرفته شد.

اینک که به دانشگاه راه یافته بود مبارزه با وسعت بیشتری را برای خود احساس می کرد. از یک طرف نسبت به فساد و قهقرا کشیده شدن جوانان متأسف و نگران بود و از طرفی دیگر باید مبارزه را با حساسیت بیشتری دنبال مینمود.

او که همواره خود را در دریای متلاطم اسلام شناور میدید لحظه ای از شوق کسب مفاهیم اصیل اسلامی و انقلابی خسته نمی شد لذا به نظرش رسید که با روحانیت مبارز آن زمان ارتباط پیدا کند که علاوه بر شرکت در مسجد و استماع سخنان شهید محراب آیت الله دستغیب، به روش های مختلف با آیت الله حائری شیرازی و آیت الله انصاری شیرازی مرتبط شد و بدین وسیله ارتباط بسیار قوی و نزدیکی را با ایشان بر قرار نمود به طوری که ایشان به وی بسیار علاقه مند شده بودند و دائماً او را به عنوان یک دانشجوی مبارز، متقی، سالم و در عین حال بی آلایش خطاب می کرد.

سید رضا به کمک تعدادی از دانشجویان مسلمان از جمله مهندس رجبعلی طاهری و حدود 40 نفر از سایر مبارزین اقدام به تشکیل هستۀ مبارزاتی نمود.

سید رضا بسیار با تقوا و با ایمان بود به طوری که در هنگام نماز چه در دانشگاه و چه در خارج از محیط دانشگاه، دیگران او را امام جماعت خود انتخاب می کردند.

مداوم با عمل خود دیگران را به صراط مستقیم فرا میخواند. با تکرار دعای (اللهم انی اسئلک ان تجعل وفاتی قتلاً فی سبیلک) شهادت را از خدا طلب میکرد و به مقطعی بودن زندگی دنیائی و آزمایش الهی انسان ها و پیوستن همگی به جهان دیگر ایمان کامل داشت و لذا به تلاوت مداوم قرآن و تفکر در آن همت بسیار داشت.

در زمان طاغوت در شرایطی که حتی ظاهر اسلامی داشتن، عیب محسوب می شد سید رضا با عزمی راسخ همواره به گسستن از بند های اسارت شیاطین و رهائی از چنگ دشمنان اسلام فکر میکرد و اولین قدمی که در این راه برداشت بالا بردن اعتقادات و دوری جستن از نشانه های غربی از یک طرف و مطالعات عمیق و بحث پیرامون مسائل سیاسی و اهمیت دادن به تفکر اسلامی از طرفی دیگر که آنها را در قالب برقراری جلسات سرّی و مستمر بود که در همدان و شیراز در سال های خفقان و وحشت به همراه دوستان و یاران هم فکر برقرار مینمود و محوریت این گونه جلسات بحث های سیاسی و فکری و مبارزاتی بود.

ایمان و اعتقاد کامل به امام خمینی (ره) و تبلیغ افکار و منش مبارزاتی ایشان در مواجه با ابر قدرت ها و طاغوت های زمان و تکثیر و پخش اعلامیه ها و سخنان و بیانیه های حضرت امام (ره) از دیگر فعالیت های سید رضا بود.

سید رضا بسیار صبور، نجیب و آرام بود و آشنائی به مسائل فرهنگی و مطالعه کتب مختلف و معاشرت با بزرگان را بسیار دوست داشت و سعی میکرد حداکثر استفاده را از آنان ببرد. احترام به پدر و مادر و ابراز محبت به آنان را وظیفه خود میدانست. در ساده زیستی و نداشتن تشریفات در زندگی نمونه بود و همواره مقاومت و پایداری در مقابل شدائد و سختی ها را در خود تمرین و تقویت می نمود.

در سال 51 و در شرایطی که فعالیت های مبارزاتی آنان به اوج خود رسیده بود ساواک هسته مربوطه را شناسایی و افراد را یکی پس از دیگری در شیراز دستگیر می کرد و به دنبال آن سید رضا در ظهر، تیر ماه 51 در منزل پدرش در همدان دستگیر و بلافاصله به شیراز محل فعالیت آنان انتقال داده شد.

از آنجا که ساواک در شیراز و همدان مدرکی بر علیه او به دست نیاورد، برای اقرار و افشاء فعالیت هایش او را به شدت مورد حمله قرار داد و تحت سخت ترین شکنجه ها قرار داد.

به گفته حدادی همرزم و هم بند سید رضا، از لحظه ورود به زندان عادل آباد شیراز بازجویی های سنگین و طاقت فرسا شروع شد، آنها برای گرفتن اطلاعات از تشکیلات درون سازمانی که سید رضا به همراهی دوستانش در دانشگاه شیراز تشکیل داده بود با هر آنچه در دست داشتند به سوی ما حمله ور میشدند بطوریکه با چوب و کابل به هر نقطه از بدن که امکان داشت ضربه می زدند و بدنهایمان کاملاً خون آلود، متورم و دچار جراحات شده بود و نای صحبت کردن نداشتیم. فکر میکنم در اثر همین ضربات وحشیانه سید رضا به لقا الله پیوست و حسرت دادن اسرار مبارزاتی را بر دل آنان باقی گذاشت.

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی طی مدارک بدست آمده معلوم شد که سید رضا پس از چند ساعت از دستگیری در زندان عادل آباد شیراز در اثر حملات وحشیانه در زیر شکنجه های مداوم به شهادت رسیده و جسد او به ساواک تهران منتقل و به صورت مخفیانه در قطعه 33 ، بهشت زهرا به خاک سپرده می شود.

منبع: نوید شاهد – پایگاه اطلاع رسانی بنیاد شهید – همدان