شهادت حضرت امام محمد تقی عليه السلام
شهادت حضرت امام محمد تقی عليه السلام
روز 29 ماه ذی العقده، سالروز شهادت امام محمدتقی(علیه السلام)، نهمین پیشوای ما شیعیان اثنی عشری است. بر اساس اسناد تاریخی، امام جواد(علیه السلام) در دهم رجب(1) سال 195هـ ق، در مدینه به دنیا آمد.(2) مادر او کنیزی به نام سَبیکه بود.(3) در برخی منابع او را از خاندان ماریه قبطیه، همسر رسول خدا، نیز دانسته اند.(4) امام رضا(علیه السلام) در ذکر ویژگی های اخلاقى این بانو از او به عنوان زنی منزه و پاكدامن و با فضيلت ياد مى كرد.(5)
نام آن حضرت «محمد» و کُنیه اش ابوجعفر و ابوعلی است.(6) در منابع روایی، از ایشان به «ابوجعفر ثانی» یاد میشود.(7) تا با امام باقر(علیه السلام) که دارای همین کنیه است، اشتباه نشود. با این حال کنیه خاص آن حضرت ابوعلی است.(8) «جواد» و «ابن الرضا» مشهورترین القاب آن حضرت اند و القاب تقی، زکی، قانع، رضی، مختار و متوکل را نیز برای حضرتش برشمرده اند.(9)
نقش انگشتری امام جواد(علیه السلام) نیز «العزهللّه» بود.(10) با این حال عده ای عبارت «حسبی اللّه حافظی»(11) را نیز به عنوان نقش انگشتر ایشان ذکر کرده اند.
امام نهم شیعیان اثنی عشری، در دوران امامت خود با دو خليفه عباسى يعنى «مأمون» (از سال 193 تا سال 218هـ ق) و «معتصم» (از سال 218 تا سال 227هـ ق) معاصر بوده است. هر دو نفر او را به اجبار از مدينه به بغداد احضار كردند و طبق شيوه سياسى اى كه مأمون در مورد امام رضا به كار برده بود، او را در پايتخت زير نظر قرار دادند.(12)
درباره امام جواد(علیه السلام) باید گفت که اوصاف مهربانی و تواضع ایشان در برخورد با مردم بسیار مشهود بود. در نظر آن حضرت، علم انسان ها مایه برتری شان بر یکدیگر بود نه نسب و نژادشان. از ایشان نقل شده است که فرمود: «الشَّرِيفُ كُلُ الشَّرِيفِ مَنْ شَرَّفَهُ عِلْمُه»(13)؛ (با شرافت ترین از همه شریف ها کسی است که شرفش به واسطه علمش باشد).
علاوه بر آن وصف جود و بخشش آن حضرت بسیار معروف بود(14) و از همین رو لقب «جواد الائمه» به ایشان اطلاق می شود. هیچ نیازمندی به او روی نمی آورد مگر اینکه حاجت روا از نزدش برمی گشت.(15) آن حضرت در آغاز هر ماه صدقه می داد،(16) از شفاعت نزد صاحب منصبان برای برای رفع گرفتاری های مردم ابا نداشت(17) از خطاها چشم پوشی می کرد(18) و برای اصحابش دعا می فرمود.(19) به همین دلایل مردم نیز به او به دیده احترام و علاقه می نگریستند.(20)
آن حضرت وقتی در مدینه بودند هر روز به مسجدالنبی میرفتند بعداز سلام به جد بزرگوارشان پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه وآله) در خانه حضرت فاطمه(سلام اللّه علیها) نماز می گزاردند.(21) وی علاقه شدیدی به نماز و دعا و به طور کلی عبادت داشت، از جمله نماز ویژه ای به آن حضرت منسوب است. علاقه شدید آن حضرت به نماز و دعا و مناجات، از حجم قابل توجه نمازها و ادعیه منسوب به ایشان مشخص است.(22)
شهادت امام جواد(ع)
مأمون در سال 218 هجرى درگذشت و پس از او برادرش «معتصم» جاى او را گرفت. او در سال 220 هجرى امام جواد(علیه السلام) را از مدينه به بغداد آورد تا از نزديك مراقب او باشد. فراخوانی آن حضرت به بغداد در اولین سال حکوم معتصم، نمی توانست بی ارتباط با جنبه های سیاسی قضیّه باشد، به ویژه که درست همان سال که حضرت جواد(ع) به «بغداد» آمد، در حالی که تنها 25 سال داشت و در عنفوان جوانی و سلامت بود، از دنیا رفت! عناد عباسیان با آل علی(علیهم السّلام) به ویژه با امامان شیعیان که در آن زمان جمعیت معتنابهی تابعیت مستقل آنها را پذیرفته بودند، شاهدی است بر توطئه حکومت در شهادت امام جواد(ع).
قرائنی که گذشت، دلالت بر این امر دارد که این مرگ، به نحو طبیعی نبوده است. شاهد مهم دیگر در غیرطبیعی بودن این مرگ آن است که امام جواد(علیه السلام) هنگام سفر به «بغداد» در سال 215 هـ ق، جانشینی برای خود تعیین نفرمود؛ ولی در آستانه سفری که به دستور معتصم به «بغداد» رفت، جانشین خود را تعیین فرمود و این خود نشانه آن است که امام(ع) خطرناک بودن سفر را دریافته بود.(54) به این دلایل، عقیده شیعه بر این است که معتصم آن حضرت را مسموم نموده است.(55)
درباره اینکه معتصم دقیقا بر اساس چه اتفاقی تصمیم به ارتکاب این جنایت گرفت، گفته شده که بعد از رسیدن امام(علیه السلام) از مدینه به بغداد، در مجلسى كه از سوی خلیفه براى تعيين محل قطع دست دزد تشكيل شده بود، امام جواد(ع) نیز دعوت شده بود و شرکت داشت و در آنجا فتوای حضرت با اینکه جوان تر از همه بودند مورد قبول واقع شد و قاضى بغداد (ابن ابى دُؤاد) و ديگران شرمنده شدند و چند روز بعد از آن «ابن ابى دؤاد» از حسد و كينه توزى نزد معتصم رفت و گفت: از باب خير خواهى، به شما تذكر مى دهم كه جريان چند روز قبل به صلاح حكومت شما نبود؛ زيرا در حضور همه دانشمندان و مقامات عالى مملكتى فتواى ابو جعفر (امام جواد)، يعنى فتواى كسى را كه نيمى از مسلمانان او را خليفه و شما را غاصب حق او مى دانند، بر فتواى ديگران ترجيح دادى و اين خبر ميان مردم منتشر و خود دليل قاطعى بر حقانيت او نزد شيعيانش شد. معتصم كه مايه ابراز هر نوع دشمنى با امام را در نهاد خود داشت، از سخنان «ابن ابى دؤاد» بيشتر تحريك شد و در صدد قتل امام برآمد و سرانجام منظور پليد خود را عملى ساخت.(56)
نقش ام الفضل در شهادت امام جواد(ع)
مسعودی، مورخ برجسته قرن سوم هـ ق، روایتی نقل کرده که بنابر آن، شهادت آن حضرت به دست «ام فضل»، در زمانی رخ داده که امام جواد(عليه السلام) از «مدینه» به «بغداد» نزد معتصم آمده بود.(57) «ام فضل» پس از شهادت امام(ع) به پاس این عمل خود به حرم خلیفه پیوست.(58) این نکته را نباید از نظر دور داشت که «ام فضل» در زندگی مشترک خود با امام جواد(علیه السّلام) – همان طور که بیان شد – از دو جهت ناکام مانده بود: نخست آن که از آن حضرت دارای فرزندی نشد. دوم آن که امام نیز چندان توجهی به وی نداشت و فرزندانش عموماً از ام ولدهای آن حضرت متولد شدند.
نارضایتی و ناکامی ام فضل از زندگی با امام جواد(علیه السلام)، شواهد تاریخی متعددی دارد. او یک بار (گویا از مدینه) نامه ای نگاشت و از امام نزد مأمون شکایت کرد و از این که امام(ع) چند کنیز دارد گِله نمود، ولی مأمون در جواب او نوشت: «ما تو را به عقد ابو جعفر در نیاوردیم که حلالی را بر او حرام کنیم. دیگر از این شکایتها نکن».(59) به هر حال، «ام فضل» پس از مرگ پدر، امام(ع) را در «بغداد» مسموم کرد و راه یافتن او به حرم خلیفه و برخورداری از مواهب موجود در آن، نشانی از آن است که این عمل به دستور معتصم و به دستور او عنوان شده است.(60)
پی نوشت:
(1). مصباح المجتهد، طوسی، محمد بن حسن، موسسه فقه الشیعه، بیروت، 1411هـ ق، ص 805.
(7). برای مثال ن.ک: الکافی، همان، ج 1، ص 82.
(8). دلائلالامامه، منسوب به طبری آملی، محمد بن جریر، موسسه البعثه، قم، 1413هـ ق، ج ۱، ص۳۹۶.
(9). مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، همان.
(10). دلائلالامامه، همان، ج 1، ص 397.
(12). سیره پیشوایان، پیشوایی، مهدی، موسسه امام صادق(ع)، قم، 1390 هـ ش، چاپ بیست و سوم، ص 529.
(15). بحارالانوار، همان، ج 50، ص 102 و 103.
(16). الدروع الواقیه، سید ابن طاووس، علی بن موسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم، 1414هـ ق، ج 1، ص 43.
(17). الکافی، همان، ج 5، ص 111 و 112.
(18). ن.ک: دلائلالامامه، همان، ج 1، ص 402.
(19). ن.ک: الهدایه الکبری، الخصیبی، حسین بن حمدان، البلاغ، بیروت، 1406هـ ق، ص 306 و 307.
(20). ن.ک: الکافی، همان، ج 1، ص 322.
(22). برای مثال ن.ک: مصباح المجتهد، همان، ص 359؛ همان، ص 566 و 567.
(58). الفصول المهمّه في معرفة الأئمة، همان، ص 414؛ بحار الانوار، همان، ج 50، ص 79 – 80.
(59). الکافی، همان، ج 1، ص 323.
(60). ن.ک: الفصول المهمّه في معرفة الأئمة همان.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی