منبری کراواتی!

صاحب خانه آرام و قرار ندارد. میهمان ها دو سه مرتبه با چای پذیرایی شده اند. بلکه روضه خوان مجلس از راه برسد، اما خبری نیست. چادر سر می کند و به کوچه سرک می کشد، جز چند بانویی که دارند به این سو می آیند، کسی به چشم نمی آید.
خانم مستاجر با دیدن این منظره پیشنهاد می کند شوهرش (حجت الاسلام شهید سید علی اندرزگو) از طبقه بالا بیاید و روضه بخواند. صاحب خانه هم با تعجب و دودلی می پذیرد؛ چراکه فرد مورد اشاره شخصی است کراواتی با گونه های تیغ کشیده!
روضه در میان بهت و ناباوری میهمانان به بهترین شکل برگزار می شود. کسی نمی داند این آقا روحانی مبارزی است که ساواک در به در دنبالش می گردد و حالا با قیافه مبدل چند وقتی است ساکن کوچه و محله آنها شده است!

 

راوی: همسر شهید اندرزگو، گفتگو با ماهنامه خیمه، آبان 1382