زندان و مبارزات ابوذر انقلاب اسلامی آیت‌الله طالقانی

زندان و مبارزات ابوذر انقلاب اسلامی آیت‌الله سید محمود طالقانی

زندان و تبعید

آیت الله سید محمود طالقانی در   بهمن سال 1341 در جریان رفراندم پهلوی دوم به اتفاق سران جبهه ملی‌ و نهضت آزادی‌ ایران دستگیر و در قزل قلعه زندانی‌ شد. پیش از محرم سال 1342 و اوج‌گیری مبارزه روحانیت، ساواک و موساد که پرونده آیت‌اللّه طالقانی‌ را تشکیل داده بودند، برای‌ تکمیل توطئه خود در اول محرم او را آزاد کردند. اما او ‌که از هر فرصتی‌ برای‌ افشای‌ جنایات رژیم امریکایی‌ شاه و صهیونیست‌ها استفاده می‌‌کرد، در ایام عاشورا در مسجد هدایت، به منبر رفت و به بیان جنایات دستگاه و وابستگی‌ او به امریکا و اسرائیل و برنامه‌های‌ امریکایی‌ انقلاب سفید و ستم‌هایی‌ که بر مردم روا داشته و جنایاتی‌ که اعمال کرده است، پرداخت. انجمن اسلامی‌ دانشجویان نیز برای‌ افشای‌ ماهیت رژیم جلسات سخنرانی‌ خود را در عصر تاسوعا و عاشورا با موافقت آیت‌اللّه طالقانی‌ در مسجد هدایت تشکیل دادند.

علاوه بر آن، آیت‌اللّه طالقانی‌ به نوشتن و نشر اعلامیه‌ای‌ خطاب به افسران ارتش و ترجمه و نشر خطبه معروف امام حسین( ع) که مفهومش تغییر رژیم بود، دست زد و با پی بردن به توطئه رژیم علیه خودش، شب دوازدهم از رفتن به مسجد خودداری‌ کرد و بعد از چند روز مخفی‌ شدن در منزل یکی از نزدیکان، به لواسانات رفت.

بعد از 15 خرداد سال 1342، اعلامیه‌ای‌ تحت عنوان «دیکتاتور خون می‌ریزد» از طرف نهضت آزادی ایران منتشر شد که رژیم، آیت‌اللّه طالقانی‌ را مسئول نشر این اعلامیه معرفی کرد و برای دستگیری او به لواسانات رفت. آیت‌الله طالقانی نیز به دلیل نگرانی از تعرض مأموران رژیم به روستاییان، خود را به مأموران تسلیم نمود و در 22 خرداد در زندان شماره 2 قصر، جدا از دیگر یاران زندانی‌ شد. ترس دستگاه پهلوی از فعالیت‌های آیت‌الله طالقانی به حدی بود که سال 1343-1342 با تشکیل پرونده‌ای‌ ساختگی برای او، محاکمات‌ طولانی‌ و جنجالی‌ را برای ایشان و هشت نفر دیگر از همراهانش ترتیب دادند و او را به 10 سال زندان محکوم کردند، وی پس از استماع رای دادگاه با لحنی آمرانه اعضای دادگاه را خطاب قرار داد و به آنها گفت: «بایستید.» آنگاه قسمتی از سوره مبارکة فجر را تلاوت کرد و گفت: «به اربابانتان بگویید که شما محکوم هستید نه ما.»

حضور آیت‌الله طالقانی در زندان مانع ادامه مبارزات او نشد. آیت‌اللّه طالقانی‌ از تضاد مأموران شهربانی‌ با زندانبان خود در زندان قصر و مأموران ساواک، به نفع زندانیان سیاسی‌ سود جست و اداره درون زندان را به اتفاق سایر همرزمان، به عهده گرفتند و آن محیط را برای‌ آموزش عقیدتی‌ و سیاسی‌ و فرهنگی‌ مناسب ساختند. در این دوره آیت‌اللّه طالقانی‌، علاوه بر درس تفسیر قرآن، به مناسبت‌های‌ مختلف و به خصوص در ایام محرم و عاشورا به منبر می‌‌رفت و با سخنان روشنگرانه خود زندانیان را آموزش می‌‌داد. روزهای‌ جمعه قبل از نماز ظهر، خطبه نماز جمعه و در روزهای‌ عید فطر و قربان خطبه عید را برای زندانیان می‌‌خواند. سرانجام در آبان 1346 در پی مبارزات ایرانیان خارج از کشور و فشار مؤسسات بین‌المللی‌ حقوق بشر به رژیم پهلوی، شاه برای القای این مطالب که همه زندانیان سیاسی را آزاد کرده است، آیت‌اللّه طالقانی‌ و مهدی بازرگان را از زندان آزاد کرد.

 

پس از آزادی

دامنه فعالیت‌های آیت‌الله طالقانی پس از آزادی از زندان تا سال 1350 گسترده‌تر شد. سخنرانی پر شور وی در خطبه نماز عید فطر آذز 1348 درباره مسئله فلسطین از جمله این اقدامات بود. او از مردم خواست که فطریه‌های‌ خود را برای‌ کمک به مردم فلسطین بدهند. این درخواست مورد استقبال بی‌نظیر مردم قرار گرفت. جمع آوری‌ فطریه برای‌ مردم فلسطین در سال 1349 از طرف او در مسجد هدایت و از طرف آیت‌اللّه مطهری‌، علامه طباطبائی‌ و آیت‌اللّه سید ابوالفضل زنجانی‌ در دیگر مساجد و مراکز مذهبی‌ نیز انجام گرفت.

علاوه بر آن در همان سال تنها مجلس یادبود جمال عبدالناصر رهبر فقید مصر را در مسجد هدایت برگزار کرد. به دنبال این اقدام و پی بردن مأموران رژیم به ارتباط او با سازمان‌های مسلحانه و همچنین موضوع جمع‌آوری فطریه برای کمک به فلسطینیان دستگاه حاکم به وحشت‌ افتاد، به طوری‌که برای ممانعت از ادامه این جریان و سرایت بیشتر آن به زمینه‌ای‌ دیگر در عید فطر سال 1350 خانه آیت‌اللّه طالقانی‌ را به محاصره درآورد و مانع ورود او به مسجد شد و یک ماه بعد او را به مدت سه سال به زابل تبعید کرد.

 

مبارزه در تبعید

مرحوم طالقانی با آنکه در تبعید به سر می‌برد، اما مبارزان مخفیانه با او تماس می‌‌گرفتند. در همین زمان بود که پرونده‌اش برای‌ تجدیدنظر در دادگستری‌ دوباره به جریان افتاد و با مساعدت برخی قضات شریف و مستقل دادگستری‌ با وجود فشار شدید ساواک حکم او به یک سال و نیم تبعید در بافت کرمان تبدیل شد. به ناچار به بافت منتقل شد ولی‌ آن جا نیز مرکزی‌ برای‌ روشن کردن مستضعفان و مرجعی‌ جهت راهجویان شد. بالاخره پس از هجده ماه در خرداد 1352 به تهران باز‌گشت. بعد از بازگشت از تبعید، همچنان خانه او محلی برای گردآمدن مبارزان بود و او باز هم ارتباط خود را با سازمان‌های‌ مخفی‌ مسلحانه ادامه داد و از جهت فکری‌ و مادی‌ به آنان کمک می‌کرد. این دست اقدامات، رژیم پهلوی را پریشان کرده بود و آنان نمی‌دانستند در برابر اقدامات آیت‌الله طالقانی باید چه تدبیری بیندیشند.

 

آخرین زندان

نهایتاً پاییز سال 1354 او را به زندان بردند و درصدد برآمدند تا با به کارگیری انواع شکنجه‌های‌ روحی‌ او را به زانو درآورند. وقتی نتوانستند کاری از پیش ببرند برای‌ تسلیم و ساکت کردن او دخترش را به زندان انداختند و پس از مدتی‌ به حبس ابد محکوم ‌‌کردند. غافل از آن که همه این شکنجه‌ها روز به روز بر ایمان وی می‌افزود. آیت‌الله طالقانی دو سالی در زندان بلاتکلیف بود تا اینکه سال 1356 با مطرح شدن سیاست حقوق بشری‌ کارتر، رژیم پهلوی در برابر خواست بازیگران حقوق بشر مبنی‌ بر رفع بلاتکلیفی‌ برخی زندانیان از جمله آیت‌الله طالقانی، برای آنکه مجبور به آزادی وی نشود، او را به ده سال زندان محکوم کرد.

 

آزادی‌

سال 1357 با اوج‌گیری مبارزات مردم علیه رژیم و نزدیک شدن به پیروزی انقلاب اسلامی، آیت‌الله طالقانی پس از 40 سال مبارزه، تبعید و زندان در شامگاه هشتم آبان 1357 با قیام ملت ایران، درهای‌ زندان قصر به روی‌ او باز شد. از آن پس انجام مصاحبه‌ها، پخش اعلامیه‌ و بیانیه‌ها‌ و پیام‌ها و نیز ایراد سخنرانی‌ها را از سر گرفت و علی‌‌رغم حکومت نظامی‌ و حکومت نظامیان در تاسوعای‌ حسینی‌ اعلام راهپیمایی‌ کرد. رژیم پهلوی سعی کرد تا از انجام راهپیمایی ممانعت به عمل آورد، اما از آن جا که اعلام این راهپیمایی‌ از طرف عموم افراد ملت و همه مبارزان مورد تأیید قرار گرفته بود، در عاشورا نیز ادامه یافت و موجب واهمه و وحشت رژیم و اربابان آمریکایی‌ رژیم شد. این دوران مصادف با حضور امام خمینی در پاریس بود و آیت‌الله طالقانی که منزل کوچکش در پیچ شمیران را به یک دفتر و ستاد انقلاب تبدیل کرده بود، از همان جا با امام خمینی در نوفل لوشاتو به صورت تلفنی ارتباط داشت.

 

طلوع انقلاب

پس از بازگشت پیرزمندانه امام خمینی(ره) در 12 بهمن سال 1357 و تشکیل شورای انقلاب، وظیفه قانون‌گذاری‌ و تعیین سیاست کشور به عهده این نهاد گذاشته شد. در نخستین جلسه شورای‌ انقلاب آیت‌اللّه طالقانی‌ انتخاب شد و با وجود ضعف و بیماری در بیشتر جلسات شرکت می‌کرد. آیت‌اللّه طالقانی‌ همچنین به امام خمینی‌ پیشنهاد کرد که امام جمعه‌ای‌ را برای برپایی نماز جمعه نصب کنند. ایشان هم خود آیت‌الله طالقانی را به عنوان نخستین امام جمعه در جمهوری‌ اسلامی‌ تعیین کردند. آیت اللّه طالقانی‌ تا زمان حیاتش شش نماز جمعه و یک نماز عید فطر اقامه کرد. آخرین نماز جمعه او در 16 شهریور 1358 در بهشت زهرا(س) و بر سر قطعه شهدای‌ 17 شهریور 1357 برپا شد و او در خطبه‌های‌ آن روز با لحنی‌ انتقادی‌ و گله‌آمیز از تصویب نشدن اصول شوراها در قانون اساسی‌ و مزایای‌ شوراها و تأثیر آن بر مردم سخن گفت و مصراً از نمایندگان بررسی‌ و تصویب قانون اساسی در مجلس‌ خواست که با تصویب شوراها کار مردم را به خودشان بسپارند تا مردم باور کنند که انقلاب شده و خودشان می‌‌توانند سرنوشت خود را تعیین کنند و بیاموزند که چگونه مردم‌سالاری‌ را عملاً به اجرا گذارند.

 

به سوی معبود

آیت‌الله طالقانی ابوذر زمان و مالک اشتر انقلاب اسلامی سرانجام در نیمه شب نوزدهم شهریور 1358 پس از چهل سال تلاش مستمر و پیگیر برای‌ روشنگری‌ و آموزش و مبارزه با انواع استضعاف، به ملاقات پروردگارش شتافت.

حضرت امام خمینی(ره) با تأثر شدید از رحلت ناگهانی این مبارز نستوه پیامی به شرح زیر صادر فرمودند.5

بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم

إنا لله و إنا الیه راجعون

فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى‌ نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَنْ یَنتَظِرُ

عمر طولانى این عیب را دارد که هر روز عزیزى را از دست مى‌دهد و به سوگ شخصیتى مى‌نشیند و در غم برادرى فرو مى‌رود. مجاهد عظیم الشأن و برادر بسیار عزیز حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقاى طالقانى از بین ما رفت و به ابدیت پیوست و به ملأ اعلى با اجداد کرامش محشور شد. براى آن بزرگوار، سعادت و راحت و براى ما و امت ما، تأسف و تأثر و اندوه.

آقاى طالقانى یک عمر در جهاد و روشنگرى و ارشاد گذراند. او یک شخصیتى بود که از حبسى به حبس و از رنجى به رنج دیگر در رفت و آمد بود و هیچ‌گاه در جهاد بزرگ خود سستى و سردى نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یکى پس از دیگرى از دست بدهم. او براى اسلام به منزله حضرت ابوذر بود؛ زبان گویاى او چون شمشیر مالک اشتر بود؛ بُرنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او، که در رأس پرهیزکاران بود، و بر روان خودش که بازوى تواناى اسلام. من به امت اسلام و ملت ایران و عائله ارجمند و بازماندگان او، این ضایعه بزرگ را تسلیت مى‌دهم. رحمت بر او و بر همه مجاهدان راه حقّ. و السلام على عبادالله الصالحین .

روح‌الله الموسوى الخمینى

19 شهریور 1358/18 شوال 1399

حضرت امام خمینی(ره) در 15 شهریور سال 1359 به مناسبت سالگرد رحلت آیت الله طالقانی پیام دیگری به قرار زیر صادر فرمودند.

بسم الله الرحمن الرحیم

15 شهریور 59/ 26 شوال 1400

یک سال از رحلت شخصیتی ارجمند و عزیزی ارشمند گذشت. یک سال از فقدان مردی گذشت که می‌توانست به انقلاب اسلامی و پیشرفت اهداف مقدس اسلام خدمت‌های ارزنده‌ای کند. او می‌توانست با رفتار و گفتارش به اعصاب ناآرام که موجب نگرانی‌ها و تفرق‌ها می‌شوند آرامش بخشد. مجاهد بزرگوار و عالم هوشیاری که از عُنفوان جوانی تا آخرین لحظات زندگانی در خدمت به اسلام و کشورهای اسلامی متحمل رنج‌ها و حبس‌ها و فشارها بود و هیچ‌گاه از این زحمت ارجمند و خدمت سودمند کناره‌گیری نکرد و به کوشش خود در راه هدف و انقلاب ادامه داد. مرحوم مجاهد متعهد و مبارز عظیم‌الشأن طالقانی عزیز به جوار اجداد عالیقدرش شتافت و ما نیز ان‌شاءالله تعالی همان راه را خواهیم رفت. ملت عزیز باید در این وقتی که قدرت‌های جهانی در پیکار با اسلام و کشور ما بسیج شده‌اند و مفتیان درباری به کمک صهیونیسم جهانی و قدرت‌های شیطانی در تفرقه‌افکنی بین مسلمانان به پا خاسته‌اند، با اتکال به قدرت بی‌پایان حق تعالی و هوشیاری، وحدت خود را حفظ کنند و با شور انقلابی به پیش روند. و ملت‌های مستضعف و پیروان مکتب اسلام از این شیاطین به صورت انسان، گول نخورند و خود و اسلام عزیز را با وحدت کلمه و قدرت الله اکبر، از دست قدرت‌های شیطانی نجات دهند، و از این جنود ابلیسی نهراسند که خداوند تعالی با ماست مادامی که ما برای رضای او نهضت را به پیش بریم. از خداوند تعالی رحمت برای مجاهد محترم و صبر برای خاندان محترم ایشان خواستار است. و امید است ملت عظیم ایران قدردانی از خدمتگزاران به اسلام و ملت، و سالروز معظم‌له را احترام نمایند.

و السلام علی عبادالله الصالحین

روح‌الله الموسوی الخمینی 6

 

_______________________________

پی‌نوشت‌ها:

1- نقل از مقدمه آیت‌الله طالقانی بر کتاب تنبیه‌الامه علامه نائینی در سال 1334 شمسی، صفحه 6.

2- از پیام امام خمینی‌ به مناسبت درگذشت آیت‌اللّه طالقانی،‌ 19 شهریور 1358.

3- رجوع شود به کتاب: آیت‌اللّه سید ابوالقاسم کاشانی‌ و نفت، گردآورنده حسین گل‌بیدی‌، تهران، انتشارات اسلامی‌، 1381.

4- خاطرات مهدی‌ عبدخدایی‌، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی‌،1380.

5- صحیفه امام، جلد ‌9، صفحه 486.

6- همان، جلد 13، صفحه 184.

مرکز بررسی اسناد تاریخی