سالگرد شهادت استاد و عالم جاودان آیت‌الله شهید مرتضی مطهری

 سالگرد شهادت استاد و عالم جاودان آیت‌الله شهید مرتضی مطهری

بی‌تردید استاد مطهری به خاطر جایگاه علمی و انقلابی‌اش در جریان نهضت امام(ره) چونان نگینی درخشان بر تارک انقلاب اسلامی برای همیشه خواهد درخشید. این عالم بزرگوار که در سنگر مبارزه با جهل و خرافات و اندیشه‌های انحرافی و رژیم مستبد پهلوی مبارزه می‌کرد، تأثیر بسیار عمیقی در نسل انقلابی کشور داشته است. در مقطعی که جریان‌هایی مانند کمونیسم، شوونیسم، لیبرالیسم و … تا عمق و ضمیر جوانان کشور نفوذ کرده بودند، ایشان از درون اندیشه‌های ناب اسلامی و شیعی پاسخ‌هایی فراخور زمان برای شبهات آنها پیدا کرد و توانست به همراه تعداد دیگری از علمای حوزه، روحانیت شیعی را وارد مباحث کلامی روز کند. تأثیر استاد مطهری در ساختارهای فکری جامعه به حدی است که کمتر تحصیل کرده‌ای را می‌توان یافت که کتاب‌های ایشان را مطالعه نکرده باشد. اهمیت کار استاد مطهری در پرداختن به مسائلی بود که تا پیش از آن روحانیت کمتر به آن می‌پرداخت، ایشان به خاطر آشنایی که با فلسفه اسلامی و غرب داشت توانست بر مبنای همان اصول علمی به طرح آرا و عقاید اسلامی‌اش بپردازد و به مقابله با انحرافات برخیزد. شهید آیت‌الله مطهری در طول حیات پربارشان در زمینه‌های کلامی، تاریخی، فلسفی و … آثار ارزشمندی را خلق کرد که اهمیت بالایی در شناخت مسائل اسلامی دارند.

زندگی‌نامه
استاد مطهری در 13 بهمن 1298ش در فریمان مشهد به دنیا آمد. پدرش حاج شیخ محمدحسین که به بسیاری از کشورهای منطقه سفر کرده بود، در نجف اشرف تحصیل کرد و سپس به زادگاهش بازگشت. استاد مطهری تحصیلات مقدماتی را نزد پدر فرا گرفت و در 15 سالگی عازم مشهد مقدس شد و در مدرسه ابدال خان مشهد به تحصیل پرداخت، اما به دلیل فشارهای عمال رضاخان بر پدرش مجبور به بازگشت به فریمان گردید. استاد در این مورد می‌نویسد:
«به مشهد رفتم. بعد دوباره به محل خودمان برگشتم. در آنجا هم وضع سخت‌تر از جاهای دیگر بود. پدرم را که روحانی و پیرمردی هفتاد – هشتاد ساله بود، به زور کشیدند بردند و مکلایش کردند. او هم از پشت بام برگشت و چون لباس [روحانیت] به تن می‌کرد، از خانه بیرون نمی‌آمد، اما من پاهایم را در یک کفش کرده بودم که باید به قم بروم، در آن وقت قم مختصر طلبه‌ای داشت که حدود 400 نفر بودند…»1
به این ترتیب استاد مطهری در سال 1315 به رغم همه‌ی مشکلاتی که وجود داشت، عازم حوزه‌ی علمیه‌ی قم شد. هنگامی که ایشان به قم وارد شدند، چند ماهی از ارتحال آیت‌الله العظمی عبدالکریم حائری یزدی می‌گذشت. در این زمان بود که وی در درس اخلاق، فلسفه و عرفان حضرت امام(ره) حضور یافت و به شدت تحت تأثیر آن قرار گرفت، به طوری که در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران راجع به آن دوره می‌نویسد:
«بدون اغراق و مبالغه‌ای، این درس آن چنان مرا به وجد و شوق می‌آورد که تا دوشنبه و سه‌شنبه هفته بعد، خودم را به شدت تحت تأثیر آن می‌یافتم.
بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی من، در آن درس و سپس درس‌های دیگری که طی دوازده سال از آن استاد الهی فراگرفتم، ساخته شد و من همواره خود را مدیون او دانسته و می‌دانم، راستی که روح قدس الهی بود.»2
استاد مطهری کفایه الاصول را نزد آیت‌الله سیدمحمد محقق داماد، خارج فقه و اصول را در محضر آیت‌الله سیدمحمد حجت کوه کمری و آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری و در سال 1319 به مدت 12 سال در دروس خارج امام(ره) حضور یافت. در سال 1322 استاد مطهری برای کسب فیض از محضر آیت‌الله بروجردی، به بروجرد رفت و از شاگردان خاص ایشان در بروجرد و قم شد. با مهاجرت علامه سید محمدحسین طباطبایی به قم در سال 1325 وی نیز به سلک شاگردان وی درآمد که نتیجه‌ی آن تألیف کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بود.

فعالیت‌های سیاسی استاد مطهری

شهید استاد مطهری پس از آغاز نهضت حضرت امام(ره) در سال 1341 در کنار امام(ره) قرار گرفت و سخنرانی‌های تأثیرگذاری نیز در حمایت ایشان ایراد نمود. به دلیل همین رویکرد وی در 15/ 3/ 1342 دستگیر شد. در سندی از ساواک آمده است: «مرتضی مطهری … در تاریخ 15/ 3/ 42 به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت دستگیر و در حال حاضر در زندان شهربانی کل کشور بازداشت می‌باشد.»3
پس از دستگیری استاد مطهری رژیم به دلیل فشارهای زیادی که از طرف مردم و علما اعمال می‌شد، پس از 43 روز وی را از زندان آزاد کرد. استاد مطهری پس از آزادی با مشارکت در هیئت مؤتلفه اسلامی به سازماندهی تظاهرات و پخش اعلامیه در سراسر کشور اقدام نمود. وی به دستور امام(ره) به همراه شهید آیت‌الله دکتر بهشتی و حجج الاسلام انواری، مولایی و غفوری شورای فقهای مؤتلفه اسلامی را تشکیل دادند و در تدوین ایدئولوژی آن ایفای نقش کرد.
با تبعید امام(ره) در آبان 1343 به ترکیه و سپس عراق، استاد مطهری رسالت سنگین‌تری را بر عهده گرفت و به پاسخ‌گویی شبهات گروه‌های مختلف پرداخت. آیت‌الله انواری در این مورد می‌نویسد:
«اواخر سال 43، بعد از جریان کاپیتولاسیون، امام خمینى را به ترکیه تبعید کردند. در این حال، هیئت‌هاى مؤتلفه به فکر افتادند که از صورت فعالیت تعلیمى و ایدئولوژیکى بیرون آیند و به صورت سازمانى سیاسى ـ نظامى وارد کار شوند. در آن روزگار بنده با این کار موافق بودم. بعضى از دوستان هم موافق بودند، به این شرط که به نام ما تمام نشود. بعضى هم با این کار واقعاً مخالفت مى‌‌کردند. من اعتراف مى‌‌کنم که نظر استاد مطهرى نظر جالبى بود. ایشان مى‌‌گفتند: ما هنوز یک ایدئولوژى صحیح و مدون ارائه نداده‌‌ایم و جوان‌هاى خود را آموزش اسلامى نداده‌‌ایم و مفاهیم را روشن نکرده‌‌ایم. این‌ها که در حال حاضر با عصاى احساسات پیش مى‌‌روند و اطلاعاتشان درباره اسلام کم و ضعیف است، فردا که ما این کار را شروع کنیم، اگر تحت تأثیر نیروهاى الحادى قرار بگیرند، ما که آمده‌‌ا‌یم اسلامى کنیم و جوان‌هاى خود را با اسلام آشنا کنیم و اهداف اسلامى را پیش ببریم، نتیجه عکس مى‌‌گیریم؛ چرا که بچه‌‌هاى خود را به دست نیروهاى الحادى و کمونیست‌ها داده‌‌ایم.
البته در آن وقت، دست کم من متوجه این مسئله نبودم. شاید جوانتر بودم و ایشان دوراندیش‌‌تر بودند و عمیقتر فکر مى‌‌کردند. این مطلبى بود که بعدها به آن رسیدم و احساس کردم که حق به جانب ایشان بود.
حقیقت این است که شیوه سیاسى وى یک نوع تاکتیک مکتبى و هدف‌دار بود. وى در نوشته‌‌ها وگفتارهایش پرخاشگر و متظاهر به انقلابى بودن شهره نمى‌‌شد. او معتقد بود مبارزه باید از روى نقشه صحیح و با تمهید مقدمات توأم باشد تا به نتیجه برسد. اما مقدماتى که او در نظر داشت، پى‌‌ریزى اصول صحیح اسلامى براى انقلاب بود تا فکر اصیل اسلامى انقلاب حفظ شود تا اگر به موقع خود نیازى به درگیرى علنى و پرخاشگرى باشد (که مسلماً این امر گاهى ضرورت هم دارد) مى‌‌باید پرخاشگرى کرد؛ چنان که کرد و به همین خاطر بارها به زندان افتاد. در 15 خرداد او و دیگر همرزمانش مدت دو ماه در زندان بودند و نیز متعاقباً و به مناسبت‌هاى گوناگون بارها در بند رژیم گرفتار شد. اما هرگز تندروى را بدون تفکر و تنها از روى احساسات و غرایز نپذیرفت. بلکه معتقد بود که باید با برنامه و هماهنگ عمل کرد…. وى بسیار رازدار و سرّ نگهدار بود. نقشه‌‌ها و فعالیت‌هاى خود را حتى‌‌الامکان پنهان مى‌‌کرد و جز به اهلش نمى‌‌گفت. او چنان نبود که نیات و اهداف خود را صریح و رک همه جا فاش کند. در این خصلت به حدى راسخ بود که بعضى آن را یک نوع عیب مى‌‌شمردند و او را مردى پیچیده و نا آشنا و تودار مى‌‌پنداشتند.»4

تأسیس حسینیه ارشاد
همان‌گونه که گفته شد استاد مطهری شیوه‌ی مبارزه خود را در قالب اقدامات فرهنگی ریخته و با تهاجم فرهنگی غرب مبارزه می‌کرد. در راستای تحقق این هدف وی در سال 1346 به همراه تنی چند اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد گرفت. در سندی از ساواک آمده است:
«نام‌برده بالا [استاد مطهرى] به اتفاق آقایان ناصر میناچى مقدم و محمد همایون از طریق شهربانى تقاضاى تأسیس مؤسسه خیریه تعلیماتى و تحقیقاتى علمى و دینى حسینیه ارشاد را نموده است، لذا خواهشمند است، دستور فرمائید با توجه به پرونده 12 ـ م ـ ط که مربوط به مشارالیه مى‌‌باشد در این مورد نظریه اعلام فرمایند.»5
مقام معظم رهبری نیز در این مورد فرموده‌اند:
«مرحوم استاد مطهری بنیانگذار حسینیه ارشاد بودند. در آن روزی که تبلیغ اسلامی جز روضه‌خوانی‌ها آن هم به صورت ناقص وجود نداشت و مرکزی برای تبلیغ اسلام به صورت صرفاً تبلیغ و با توجه به انگیزه‌های تازه اسلامی یافت نمی‌شد، ایشان به این فکر افتادند که مرکزی برای اینگونه تبلیغات به وجود بیاید و چون فردی بود که شدیداً معتقد به اهل بیت بود و علاقمند به نام و یاد خاندان پیامبر اسلام نام آنجا را حسینیه گذاشت.»6
متأسفانه اقدامات برخی اعضای حسینیه ارشاد باعث شد که شهید مطهری در سال 1349 مجبور به ترک حسینیه گردد.7

استاد مطهری در سال 1347 از امام (ره) اجازه در امور حسینیه شرعیه را دریافت کرد8 و در سال 1349 به دلیل اینکه به همراه علامه طباطبایی و آیت‌الله زنجانی اعلامیه‌ای مبنی بر جمع‌آوری کمک برای آوارگان فلسطین صادر و در حسینیه ارشاد سخنرانی کرده بود به وسیله ساواک احضار گردید. در سندی در این مورد آمده است:
« طبق اطلاع حسابى به نام ملت فلسطین در بانک‌هاى ملى و صادرات و بازرگانى در تهران باز شده و اخیرا آیت‌‌اللّه‌ مطهرى و زنجانى و طباطبائى وسیله ایادى خود از مردم درخواست دارند که پول‌هاى خود را در بانک‌هاى فوق‌الذکر و به حساب مذکور واریز نمایند.» 9
به این ترتیب استاد مطهری به شدت از سوی ساواک مورد کنترل قرار گرفت و حتی دستور شنود تلفن‌های ایشان صادر گردید. این مسائل باعث شد که ساواک در اقدامی صلاحیت علمی ایشان برای تدریس در دانشگاه تهران را رد کرد:
« همان طور که طى نامه شماره 1937/ 316 ـ 23/ 4/ 49 اعلام شده نام‌برده صلاحیت تدریس در هیچیک از دانشکده‌‌ها را ندارد. خواهشمند است دستور فرمائید از نتیجه اقدامات معموله این اداره کل را آگاه سازند.»10
ساواک به این نیز بسنده نکرد و دستور مراقبت کامل و دقیق از سخنرانی‌های ایشان را صادر کرد.
استاد مطهری در خرداد 1349 به دلیل تحریک طلاب در مدرسه فیضیه دستگیر و مدتی زندانی شد و در سال 1353 ممنوع‌المنبر و در سال 1354 ممنوع‌الخروج شد.
در سال 1357 پس از هجرت تاریخی امام(ره) از عراق به پاریس، برای دیدار امام(ره) عازم فرانسه شد و پس از بازگشت پیشنهاد اعزام هیئتی برای راه‌اندازی نفت مصرف داخلی را ارائه کرد. ایشان علاوه بر آن عضو شورای انقلاب و از تحصن کنندگان در دانشگاه تهران برای تسهیل ورود امام(ره) به کشور در بهمن 1357 و رئیس کمیته استقبال از امام بود. سرانجام استاد مطهری در 11 اردیبهشت 1358 به وسیله‌ گروهک فرقان به درجه رفیع شهادت نائل شد.11 امام در مورد ایشان فرمودند: «در اسلام عزیز با شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه‌ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست.»

پی نوشت‌ها:
1- ویژه نامه استاد مطهری، حزب جمهوری اسلامی، ص 76.
2- خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 614 و نیز رک: علل گرایش به مادیگری، ص 9-8.
3- سند در انتهای مقاله آمده است.
4- یاران امام به روایت اسناد ساواک، استاد شهید مرتضی مطهری، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص سی و دو – سی و سه.
5- سند در انتهای مقاله آمده است.
6- یادنامه ششمین سالگرد شهادت آیت الله مرتضی مطهری، ص 302.
7- ر.ک: حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383.
8- صحیفه‌ی امام، جلد 2، تهران، مرکز بررسی و نشر آثار امام، ص 221.
9- سند در انتهای مقاله آمده است.
10- سند در انتهای مقاله آمده است.
11- رک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص پنجاه – پنجاه و چهار.

مرکز بررسی اسناد تاریخی