سالروز شهادت شهید زیر شکنجه سیدحسین دیباج

28 اردیبهشت

سالروز شهادت شهید زیر شکنجه سیدحسین دیباج

سال تولد شهید سید حسین دیباج را 1330 و محل تولدش را همدان و کربلا نوشته‌اند. وی در همدان از دبیرستان رضاشاه (شریعتی فعلی) دیپلم گرفت و در رشته راه و ساختمان در دانشگاه پلی‌تکنیک تهران (امیرکبیر فعلی) پذیرفته شد. در اسناد موجود، اطلاعات خاصی درباره فعالیت‌های انقلابی سیدحسین دیباج دیده نمی‌شود؛ اما وی در خانواده‌ای مذهبی و انقلابی پرورش یافته بود. ساواک نیز درباره خانواده‌های انقلابی –به ویژه خانواده شهدای انقلابی- حساسیت ویژه داشت و مراقب دیگر اعضای خانواده بود. این موضوع درباره خانواده دیباج نیز صادق بود و فرزندان خانواده تحت مراقبت مأموران آن سازمان قرار داشتند. سید حسین در دوران دانشجویی به فعالیت های سیاسی و مبارزاتی اعم از مطالعه و تکثیر جزوات انقلابی، کتاب و اعلامیه می پرداخت.

در 23 بهمن 1352 اداره کل سوم ساواک از ساواک استان همدان خواست به نحو مقتضی و با استفاده از منابع و امکانات موجود نسبت به شناسایی سیدحسین دیباج و تعیین نشانی وی در تهران و همدان اقدام کند. همچنین از آن ساواک خواسته شد در صورت شناسایی، وی را دستگیر نمایند. چهار ماه بعد حسین دیباج در 22 اردیبهشت 1352 با قرار تأمین 1 / 10227 / 66 / 401 بازداشت شد. وی را در ابتدا به زندان اوین و سپس به محل کمیته ضدخرابکاری (موزه عبرت ایران فعلی) انتقال دادند. بازجویی ها با شکنجه و فشارهای فراوان آغاز شد. پنج روز بعد وی به علت شکنجه های فراوان به بیمارستان 501 ارتش اعزام شد اما طبق اعلام پزشک معالج به علت بیماری ریوی درگذشت. پس از آن جسد وی برای کالبد شکافی به بیمارستان شهربانی منتقل شد و به موجب نامه شماره: 6256 تاریخ: 11 / 3 / 1353 برای وی پروانه دفن صادر گردید و مخفیانه بدون اطلاع خانواده در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

خانواده دیباج، به ثمر نشستن خون شهیدان و فروریختن کاخ ستمشاهی را به چشم خویش دیدند. سیدمرتضی دیباج (برادر شهیدان سید رضا و سید حسین دیباج) هم در جست‌وجوی محل دفن برادران شهیدش برآمد. وی با مأموران ساواک که در این زمان توسط نیروهای انقلابی دستگیر شده بودند، به گفت‌وگو نشست و سرانجام بر طبق اسناد مزار برادران شهیدش را در قطعه 39 بهشت زهرای تهران یافت. وی شاهد سوگواری مادر بر مزار فرزندانش بود. بانو فاطمه سادات فقیه به جای فرزندان شهیدش، سنگ مزار آنها را آغوش گرفت و گریست؛ اکنون جای آن بود تا مورخان بنویسند که: «او زنی بود سخت جگرآور و بگریست به درد چنان که حاضران از درد وی خون گریستند. پس گفت: اینان پسران من بودند و ماتم ایشان سخت نیکو بداشت و هر خردمند که این بشنید بپسندید و جای آن بود.» مردم قدرشناس همدان نیز برای پاسداشت شهدای دیباج، نام این دو برادر را بر خیابان هنرستان این شهر نهادند.

با اقتباس از مقاله مندرج در سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی