واقعه خونین ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ تهران
واقعه خونین ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ تهران
حکومت نظامی در ۱۷ شهریور
اواخر مراد ماه ۱۳۵۷، با توجه به فضای حاکم بر کشور، سفارت امریکا پیشبینی کرد چنانچه برنامه اعطای آزادیها با استقبال مردم روبرو نشود و تظاهراتها ادامه یابد شاه برای برقراری نظم به هر اقدامی دست خواهد زد.[۵] از اینرو نزدیک به یک سال پس از نخست وزیری آموزگار و گسترش اعتراضات و تظاهراتها در سراسر کشور، سولیوان سفیر آمریکا و آنتونی پارسونز سفیر انگلیس «خواستار حل مسالمت آمیز بحران»[۶] شدند. به دنبال آن پنجم شهریور ۵۷، آموزگار به فرمان شاه از نخستوزیری استعفا و جعفر شریف امامی رئیس مجلس سنا، نخستوزیر شد.[۷] به روایت اشرف پهلوی: «در ۵ شهریور در نتیجهی فشار آمریکا، برادرم، شریفامامی رئیس مجلس و مدیرعامل بنیاد پهلوی را به نخستوزیری برگزید.»[۸] شاه معتقد بود: «برنامههای دولت شریفامامی موجب میشود نسل جوان و تحصیلکرده به فعالیتهای سیاسی روی آورد و میدان فعالیت ملاها تنگتر خواهد شد.» [۹] از همینرو در مصاحبه با تلویزیون فرانسه اعتراف کرد در گذشته خطا و غفلتهایی در ایران صورت گرفته اما دولت جدید با سیاست آشتی ملی در جهت خواستههای مردم حرکت کرده و تغییراتی از جمله آزادی تظاهرات و انتخابات با شرکت همه مردم صورت خواهد گرفت.[۱۰] بنابر این در موقع معرفی دولت جدید در حضور اعضای کابینه به لزوم ایجاد تغییراتی برای رضایت مردم، توجه به شعائر مذهبی، مبارزه با فساد و آزادی اجتماعات و مطبوعات تأکید کرد.[۱۱] به این ترتیب، رژیم با روی کار آوردن شریفامامی سعی کرد به حل ظاهری مسائل و مشکلات جامعه بپردازد.[۱۲]
در همین زمان امام خمینی در پیامی به مردم تکلیف کردند: «نهضت شریف اسلامی خود را تا برچیده شدن رژیم ظالمانه و قلدری ادامه» دهند و «به وعدههای پوچ دولت غیرقانونی» توجه نکنند.[۱۳]
از آغاز نخست وزیری شریف امامی، ناآرامی و تظاهرات گسترده در اکثر شهرهای ایران جریان داشت.[۱۴] و نشانهای از همراهی مردم با رژیم دیده نشد؛ تظاهراتها در اکثر شهرها افزوده گردید که به زد و خورد مردم با نیروهای نظامی، کشته و مجروح شدن عدهای و دستگیری تظاهرکنندگان منجر گردید.[۱۵] بالاترین میزان شرکت کننده در تظاهرات و راهپیمائی آرام ۱۳ شهریور ۵۷، با آمار میلیونی به مناسبت نماز عید فطر صورت گرفت.[۱۶] برخی از نزدیکان شاه از جمله احمدعلی مسعود انصاری، این تظاهرات را یکی از عواملی میدانند که همه ابهت و قدرتی که شاه به آن تظاهر میکرد را یکسره از بین برد.[۱۷]
روزنامه لوموند نیز این تظاهرات را در تاریخ ایران بینظیر دانست که پایههای رژیم را لرزاند.[۱۸] این راهپیماییها برای چند روز متوالی تکرار شد.
در ۱۵ شهریور، دولت اعلام کرد تظاهرات و اجتماعات عمومی بزرگ بدون مجوز رسمی نمیتواند برگزار شود.[۱۹] اما تجربه موفق روحانیت در برپایی راهپیمایی عید فطر، آنان را بر این داشت تا بیتوجه به تصمیمات رژیم، از مردم دعوت به راهپیمایی کنند.[۲۰] بنابر این با فرا رسیدن سحرگاه روز ۱۶ شهریور صدها هزار تظاهرکننده در خیابانهای تهران راهپیمایی کردند. ناظران این راهپیمایی را تا یک میلیون نفر تخمین زدند. طول صفهای راهپیمایان به چند کیلومتر میرسید.[۲۱] علاوه بر تهران شهرهای قم، آمل، کرج، گرگان، اهواز، کازرون، شهرری، قزوین، زنجان، همدان، خرمآباد، کاشان، شیراز، کرمان، مشهد، تبریز، اصفهان، اردبیل، مهاباد، بهبهان، خمین، شاهرود، اراک و دزفول با تظاهرات، راهپیمایی و تعطیل عمومی به ندای جامعهی روحانیت تهران پاسخ مثبت دادند.[۲۲] بنابر این «آشکار شد که [آیتالله] خمینی در عرض دو ماه ژوئیه و اوت (تیر و مرداد) به خوبی توانسته رهبری خود را تثبیت کند و نشان دهد که قدرت او در تبعید به مراتب»[۲۳] بیشتر از دیگران است.
دولت برای این که به مقررات برگزاری تظاهرات توجهی نشده بود[۲۴] در پنجمین جلسه هیئت وزیران در عصر روز پنجشنبه ۱۶ / ۶ / ۵۷، لایحهای برای برقراری حکومت نظامی در تهران و ۱۱ شهر ایران تنظیم کرد.[۲۵]
بنابر این علاوه بر تهران حکومت نظامی برای مدت شش ماه در شهرهای کرج، قزوین، قم، مشهد، تبریز، اهواز، آبادان، اصفهان، شیراز، کازرون و جهرم تصویب شد[۲۶] و فرمانداران نظامی شهرها به این شرح منصوب شدند: سرلشکر عبدالرضا اسفندیاری (شیراز)، سرلشکر رضا ناجی (اصفهان)، سرلشکر بیدآبادی (تبریز)، سرتیپ عبدالرحیم جعفری (مشهد)، سرتیپ شمس تبریزی (اهواز)، سرتیپ جهانگیر اسفندیاری (آبادان)، سرلشکر کمال نظامی (قم)، سرتیپ غفاری (کازرون)، سرتیپ شاپور میرهادی (کرج)، سرتیپ نعمتالله معتمدی (قزوین)، سرتیپ نادور (جهرم).[۲۷]
سردمداران رژیم از حرکت مردم چنان به وحشت افتاده بودند که جرأت به تأخیر انداختن یک روز حکومت نظامی را برای مطلع کردن مردم نداشتند. از اینرو نیمههای شب دولت اطلاعیهای تنظیم کرد که رادیو در اخبار صبحگاهی آن را قرائت کرد.[۲۸] ارتشبد اویسی با صدور اولین اطلاعیهی فرمانداری نظامی اعلام کرد: «به منظور ایجاد رفاه مردم و نحوهی نظم از ساعت ۶ صبح روز ۱۷ شهریور ماه مقررات حکومت نظامی را به مدت شش ماه» به اجرا میگذارد.[۲۹] دستور اعلام حکومت نظامی شش ماهه به دنبال تشکیل جلسه اضطراری دولت صبح ۱۷ شهریور در اولین بولتن اخبار رادیو ایران اعلام شد[۳۰]. امّا اکثر مردم از آن بیخبر بودند؛ خصوصاً که آن روز جمعه بود و روزنامهی صبح هم منتشر نمیشد.[۳۱]
به این ترتیب حکومت نظامی در ۱۶ شهریور ۵۷، به تصویب رسید و در ۱۷ شهریور که عده کثیری در میدان ژاله تهران تجمع کرده بودند به شهادت رسیدند.[۳۲]
شواهدی بر غیر قانونی بودن حکومت نظامی در ۱۷ شهریور
به موجب ماده واحده مصوب ۱۳۲۹ دولت نمیتواند جز در موارد فوقالعاده که ضرورت ایجاب میکند؛ اعلان حکومت نظامی دهد.[۳۳] در صورت ضرورت بعد از اعلام حکومت نظامی، دولت باید ظرف مدت یک هفته پیشنهاد خود را [با ذکر دلیل] به مجلس شورای ملی و سنا برای تصویب ارسال نماید.[۳۴] مجلسین به محض پیشنهاد دولت هریک جلسهای فوقالعاده تشکیل و تصمیم خود را اعلام میدارد، سپس پیشنهاد برقراری حکومت نظامی از سوی دولت صورت میگیرد.[۳۵] بنابر این روز ۱۷ شهریور هنگام برقرای حکومت نظامی شریف امامی و همکاران هنوز ارکان لازم برای تحقق دولت قانونی را نداشتند، یعنی وزاری خود را به مجلس معرفی نکرده، برنامه خویش را ارائه ننموده و رأی اعتماد نگرفته بودند؛ از اینرو حق اعلام حکومت نظامی را نداشته و استقرار حکومت از آن تاریخ تا لحظهای که کابینه صورت قانونی دولت را پیدا نکرده، نقض اصول قانون اساسی و تجازو به آزادیهای فردی و اجتماعی محسوب میشود بنابر این از نظر حقوقی استقرار و استمرار آن تا تصویب برنامه در مجلس شورای ملی فاقد وجهه اعتبار بوده است.[۳۶] اما دولت شریفامامی برای قانونی جلوه دادن عمل خود لایحه حکومت نظامی را به مجلس فرستاد و مجلس شورای ملی آن را با ۱۵۲ رأی موافق و ۲۲ رأی مخالف و ۳ رأی ممتنع در تاریخ ۲۶ شهریور تصویب کرد.[۳۷]
حمایت امریکا از برقراری حکومت نظامی
بنابر مکاتبات سفارت امریکا در تهران، ژنرال گست، رئیس هیات مستشاران نظامی آمریکا «با ژنرال ازهاری رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران ملاقات نموده و برقراری حکومت نظامی را با او مورد بحث قرار داد… ژنرال گست متذکر شد به نظر میرسد این یک روش خوبی میباشد… ژنرال ازهاری پرسید که آیا شرطی از شرایط حکومت نظامی هست که با قوانین ایالات متحده در تضاد باشد؟ ژنرال گست پاسخ داد وی فکر نمیکند هیچگونه قوانین متضادی (با شرایط) وجود داشته باشد.»[۳۸] وزارت امورخارجه آمریکا نیز بلافاصله برقراری حکومت نظامی در ایران را مورد تأیید قرار داد و سخنگوی آن اعلام کرد: «ما جمعه اظهار امیدواری کردیم نظم به زودی در تهران برقرار گردد و امروز تکرار میکنیم که آرامش نیز مجدداً برقرار شود.» وی در پاسخ به اینکه در ۱۷ شهریور علیه مردم خشونت به کار رفته تأکید کرد که «برای ما آشکار است که نظم باید برقرار گردد.» وی در این مصاحبه اظهار امیدواری کرد که «نیروهای امنیتی در از میان بردن آخرین بینظمیهای ضد دولتی با خویشتنداری عمل کنند.»[۳۹]
بی اطلاعی مردم از حکومت نظامی
بنابر اسناد و مدارک تاریخی صبح روز ۱۷ شهریور مردم بیخبر از حکومت نظامی در دستههای بزرگی از خیابانهای پیروزی[فرحآباد]، ۱۷ شهریور[شهباز] و میدان خراسان به طرف میدان شهدا[ژاله] حرکت کردند.[۴۰] روزنامه انگلیسی گاردین نیز با اشاره به بیخبری مردم از برقراری حکومت نظامی مینویسد: در آن روز تظاهرکنندگان، با آرامش بسیار بر روی آسفالت خیابان نشسته بودند و شاید باور نکردنی باشد که عدهای، از برقراری حکومت نظامی که فقط دو ساعت قبل شروع شده بود؛ بی خبر بودند.[۴۱] گاردین اضافه میکند ارتش تظاهرکنندگانی را که کوچکترین اطلاعی از محدودیتها و ممنوعیتها نداشتد را به رگبار مسلسل بست.[۴۲]
شروع تیراندازی
درست در ساعت ۲۰: ۹ دقیقه روز جمعه، در میدان ژاله[۴۳] در حالی که تمام میدان مملو از جمعیت تظاهر کننده بود، نیروهای نظامی عملیات خود را آغاز کردند. آنها ابتدا به سرعت میدان را به محاصر خود درآوردند و تمام راههای منتهی به میدان را بستند[۴۴]. سپس در یک عمل وحشیانه به روی مردم آتش گشودند.[۴۵] از آن جایی که هدف دولت به هیچوجه متفرق ساختن تظاهرکنندگان نبود، بلکه میکوشید همه کسانی را که در تظاهرات شرکت داشتند یکجا از میان بردارد.[۴۶] در همان ساعتهای اولیه زد و خورد، نیروهای نظامی با خودروهای مسلح نظامی، سلاحهای خودکار و گاز اشکآور به سوی جمعیت گستردهای که برای مخالفت با اعلام حکومت نظامی جمع شده بودند، حمله بردند.[۴۷] سربازان مجهز به کلیه وسایل جنگی بودند و به جای سلاحهای کنترل کننده جمعیت از سلاحهای جنگی استفاده میکردند[۴۸] در همان حال هلیکوپترهای نظامی نیز از بالای سر تیراندازی با مسلسل را به سوی جمعیت تظاهر کننده آغاز کردند.[۴۹] یک شاهد آلمانی قابل اعتماد که در منطقه زندگی میکند گزارش میدهد که از هلیکوپترها به طرف خرابکاران تیراندازیهایی صورت گرفت.[۵۰] سالم و مجروح و شهید در کنار هم دیده میشدند. جیغ و فریاد زنها و ناله و استمداد آنها فضا را پر کرده بود. داخل کانالها مملو از زن و مرد شده و چون خانمها چادر مشکی داشتند، جوی آبها از چادر سیاه خانمها پر شده بود[۵۱]. بچهها افتاده بودند، جوانها در خون آغشته بودند و کفشها و چادرهای زیادی در خیابان مانده بود.[۵۲] مشاهده منظره کفشهای برجای مانده، چادرها و روسری خانمها، زنان غش کرده و شهید شده و سالم بر روی هم افتاده و صدای ناله و ضجه از گوشه و کنار میدان، صحنه دلخراشی را به وجود آورده بود و هر انسان با احساسی را منقلب و دگرگون میکرد[۵۳] منظره به میدان اعدام شباهت داشت.[۵۴]
گوزیچکین، سفیر سفیر وقت شوروی، در خاطراتش مینویسد: آن روز ما در داخل سفارتخانه میتوانستیم به خوبی صدای تیراندازیها را بشنویم و باید بگویم که صدای تیراندازی را از ظهر تا حدود ساعت ۱۱ شب همچنان میشنیدیم.[۵۵] نظامیها پس از متفرق شدن جمعیت با کامیونهای خود به جمعآوری اجساد شهدا و مجروحین و یا به تعقیب برخی که هنوز شعار میدادند، پرداختند. [۵۶] تمام جنازهها را در طول شب از میدان ژاله خارج کردند و اتومبیلهای آتشنشانی با فشار آب، هرچه لکه خون بر سطح اسفالت وجود داشت، شستند و از بین بردند.[۵۷] مردمی که دور میدان ژاله بودند، فقط میتوانستند حدس بزنند که در داخل میدان چه میگذرد، زیرا سربازان اطراف میدان را تا صبح روز بعد کاملاً در محاصره داستند و در این فاصله هم کاری کردند که هیچ نشانهای از کشتار و خونریزی نباشد.[۵۸] حتی تا مدتها بعد از رفتن نظامیها رعب و وحشت بر آن محله حکم فرما بود.[۵۹] طبق گزارش ساواک، تظاهرات از میدان ژاله به «خیابانهای دیگری از قسمت شرق تهران» کشیده شد، سپس تظاهرات به جنوب تهران، خیابانهای مولوی، میدان خراسان، میدان شوش و میدان راهآهن سرایت کرد و در مدت کوتاهی خیابانهای فردوسی، منوچهری، خیابان سعدی شمالی، خیابان نظامآباد، خیابان فرحآباد، منطقهی نارمک، میدان سپه، خیابان لالهزار، به صحنهی درگیری تبدیل شد. تظاهرات و درگیری تا پاسی از شب ادامه داشت.[۶۰]
تعداد شهدا
۱۸ شهریور رژیم پهلوی تعداد شهدا را ۵۸ نفر و مجروحین را ۲۰۵ نفر اعلام کرد.[۶۱] دو روز بعد دادگستری اعلام کرد تعداد کشتهشدگان به ۹۵ نفر رسید.[۶۲] سفارت امریکا این آمار را غیر واقعی میداند و مینویسد: «چندین شاهد عینی امریکایی و اروپایی اشاره به این داشتهاند که این رقم بایستی خیلی بیشتر از این باشد.»[۶۳] پارسونز سفیر انگلیس تعداد شهدا را «صدها نفر» ذکر کرده است.[۶۴] طبق ارزیابی سفارت امریکا آمار دقیق تعداد کشته شدگان چندین هزار نفر بود.[۶۵] سولیوان سفیر آمریکا گزارش میکند که در میدان ژاله «بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند».[۶۶] یک مقام امنیتی ایرانی به سفارت اطلاع داد بین ۴۰۰۰ تا ۴۵۰۰ نفر در میدان ژاله و چند صد نفر در مناطق جنوب شهر کشته شدند.[۶۷] جان استمپل یکی از اعضای سفارت آمریکا در ایران از قول منابع پزشکی تعداد شهدا را «بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر» برآورد کرده است.[۶۸] شاپور بختیار ادّعا میکند که «میتوانم به یقین بگویم تعداد کشتهشدگان حداکثر از ۷۰۰ یا ۸۰۰ نفر متجاوز نبوده است.»[۶۹] ساواک محرمانه مینویسد: ۲۲۰۰ فیش برای دفن جنازه صادر شده و ۱۰۰۰ جنازه دیگر هست که شمارهگذاری شد.[۷۰]
شاهدان عینی تعداد شهدا را بیش از دوهزار نفر میدانند.[۷۱] و میگویند دو تا سه هزار جفت کفش پاره و مندرس در خیابان ۱۷ شهریور و میدان شهدا برجای ماند.[۷۲] علی محمد بشارتی میگوید: من خودم در بهشت زهرا(س) روی یکی از جنازهها عدد ۱۷۲۳ را دیدم[۷۳]. معلوم بود که آنها را از کانال رسمی مثل ساواک عبور داده و جواز دفن را صادر کرده بود و آن شماره هم شماره مسلسل افرادی بود که از کانال گذشتند. همچنین رادیوهای بیگانه نیز تعداد این شهدا را تا چند هزار نفر اعلام کردند.[۷۴] هیچ کس نفهمید تعداد کشته شدگان آن روز چند نفر بود ولی شایعات نشان میداد که چند هزار نفر کشته شدهاند.[۷۵]
نقش نیروهای رژیم صهیونیستی در کشتار مردم
از همان روز ۱۷ شهریور خبری در میان مردم پیچید مبنی بر این که: افرادی که به سوی مردم تیر اندازی کردند، سربازان ایرانی نبودند بلکه سربازان اسرائیلی بودند که چند روز قبل به ایران آمده بودند.[۷۶] شایعات حکایت از فرود آمدن سه فروند هواپیمای حامل کماندوهای اسرائیلی در فرودگاه مهرآباد در چهارشنبه شب [۱۵ شهریور] میکرد.[۷۷] در میان مردم شایع شده است که ارتش، سرباز اسرائیلی برای جلوگیری از اغتشاشات وارد کرده است.[۷۸]
مطبوعات اسرائیل[۷۹] نیز فاش ساختند که اسرائیل و مقامات دفاعی این کشور در اوج تظاهرات ملت ایران برای سرکوبی میتینگها و راهپیماییها اسلحه، تفنگهای گازی در اختیار شاه گذارده بود تا به مقابله مردم قیام کند[۸۰]. بنابر گزارش این مطبوعات پس از افزایش موج تظاهرات مردم ایران، یک پل هوائی از فرودگاه لود و فرودگاه نظامی “رامات داوید” در نزدیکی حیفا، برای ارسال وسایل سرکوب تظاهرکنندگان، برپا شد. از جمله این وسایل، تفنگهای پخشکننده نوعی گاز بود که افراد را دچار رخوت و سستی میکرد و هرگونه قدرت حرکت و واکنش اعصاب را فلج مینمود.[۸۱]
این رسانههای اسرائیلی همچنین افزودند: «دولت اسرائیل یک گروهان از افراد ورزیده در جنگهای پارتیزانی و سرکوب شهری به تهران ارسال داشت. این گروهان تابع اداره اطلاعات ارتش اسرائیل بود که با اجازه نهائی «شین.بت» (اداره اطلاعات و ضداطلاعات نخستوزیری اسرائیل) بایستی عمل میکرد. فرمانده این گروهان «رهبعام زیبکی» بود که پیش از این فرمانده بخش میانه اسرائیل در دهه ششم و سپس مشاور نخستوزیر در مسائل مبارزه با تروریسم و کاربرد مهمات مخصوص و تکنیکهای آن در این زمینه گردید.»[۸۲]
در ادامه گزارشهای این مطبوعات آمده بود که این واحد به وسیله هواپیماهای شرکت «ال عال اسرائیل» به تهران منتقل شد و در وقت خود در سرکوب تظاهرات در شهرهای بزرگ ایران موفق گردید. در این گروهان تعداد زیادی افراد یهودی-ایرانی که زبان فارسی خوب میدانستند نیز وجود داشت. به علاوه کلیه افراد این گروهان در تهران ملبس به لباس نظامی ارتش ایران شدند. کارشناسان نظامی اسرائیل و افرادی از تشکیلات پنهان صهیونی ایران مانند سازمان بنیبریت (که به عنوان دفاع نظامی از اقلیت یهود در ایران و اعزام به اسرائیل تشکیل شده بودند) در تهران به گروهان اعزامی اسرائیل ملحق شدند. مسئولین ایرانی برای کتمان این موضوع شایع کردند که افراد این گروهان از بلوچستان ایران هستند. علاوه بر این از پایگاه کوچک نظامی نزدیک آبادان و بندرعباس که توسط اسرائیل اداره میشد برای تمرین کادرهای ضد شورش شهری استفاده گردید.[۸۳]
بازتاب مطبوعاتی قیام ۱۷ شهریور
در تمامی روزنامهها از فاجعه ۱۷ شهریور به عنوان «جمعه سیاه» یا «سپتامبر سیاه» و یا «۸ سپتامبر خونین» یاد شد و تقریباً در همه مقالات بر این نکته اشاره شده بود که ادامه حیات رژیم در ایران غیرممکن است.[۸۴]
بنابر گزارش آسوشیتدپرس: تجربه شاه ایران در مورد آزادی دادن به عموم پس از ۱۳ روز با حکومت نظامی تمام شد.[۸۵]
خبرگزاری فرانسه قیام ۱۷ شهریور را «درگیری خونینی میان نیروهای ارتش و تظاهر کنندگان» میداند «که در اولین رگبار مسلسل همراه با انفجار نارنجکهای گاز اشکآور حداقل ۱۰ تن کشته و عدهای مجروح شدند.»[۸۶]
آسوشیتدپرس مینویسد: پس از دوساعت زدوخورد در تهران، کامیونهای پر از کشته شدگان و مجروحان از صحنه زد و خورد خارج شدند. بنابر گزارش این خبرگزاری، جمعیت همچنان فریاد «مرگ بر شاه» و «زنده باد خمینی» سر میدادند.[۸۷]
خبرگزاری آلمان نیز تظاهرات ۱۷ شهریور را «بزرگترین تظاهرات تاریخ» میخواند که تظاهر کنندگان فریاد «کشور ما ایران است، رهبر ما خمینی است، مرگ بر سلسله پهلوی» سر میدادند، این گزارش اضافه میکند: مردم دیگر فقط برای برقراری قوانین اسلامی یا آزادی سیاسی در خیابانها رژه نمیروند. زیرا دولت در این زمینه امتیازاتی داده است؛ بلکه فریاد برکناری رژیم شاه بلندتر شده است.»[۸۸]
روزنامه دی ولت چاپ بن نیز با اشاره حضور گسترده مردم در ۱۷ شهریور مینویسد: «تظاهر کنندگان به جای درخواست اصلاحات، فریاد میزدند «مرگ بر شاه» و «یا خمینی یا خون» خواست آنان اجرا شد و خون جاری گردید.»[۸۹]
روزنامه تایمز نیز در سرمقاله مفصل خود نوشت: «شاه کسی که سالیان متمادی در مقایسه با هر حکمرانی در دینا در کنترل کشورش قدرتمند ظاهر شده بود، اینک اقتدار خود را از هم گسسته میبیند.»[۹۰]
روزنامه گاردین مینویسد: «بعد از تقریباً ۳۰ سال سیاست بازی و سیاست زورگویی که شاه اعمال میکرد، مردم دیگر برای مصالحه و آشتی آمادگی ندارند و برای شاه مرگ میخواهند و حاضر به هیچ گونه معاملهای با او نیستند.»[۹۱]
روزنامه «فرانکفورتر آلگمانیه سایتونگ» ضمن تفسیری درباره اوضاع ایران مینویسد: کشتار روز جمعه ستونهای قدرت شاه را به خطر انداخته است.
[۵] . اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب نهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار ۱۳۸۷، ص ۹۶.
[۶] . میلانی، محسن، شکل گیری انقلاب اسلامی (از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی)، ترجمه: مجتبی عطارزاده، تهران، گام نو، چاپ پنجم، ۱۳۸۷؛ ص ۲۱۸.
[۷] . محمدعلی سفری؛ قلم و سیاست، ج ۴، تهران: پروین ـ نامک، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۱۸.
[۸]. یکسال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه (بهمن ۱۳۵۶ تا بهمن ۱۳۵۷)، روحالله حسینیان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۷، ص ۳۷۶.
[۹]. سولیوان، ویلیام، مأموریت در ایران، ترجمهی محمود مشرقی، تهران، انتشارات هفته، ۱۳۶۱، ص ۱۱۸.
[۱۰] . . عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج ۲، تهران، انتشارات گفتار، چاپ اول، تابستان ۱۳۷۰، ص ۳۵۷.
[۱۱] . قره باغی، عباس، اعترافات ژنرال، خاطرات ارتشبد عباس قره باغی، (مرداد ـ بهمن ۵۷)، تهران: نی، چاپ ششم، ۱۳۶۵؛ ص ۱۴.
[۱۲] . یزدی، ابراهیم، آخرین تلاشها در آخرین روزها، تهران، قلم، چاپ سوم، پاییز ۶۳، ص ۱۹.
[۱۳] . صحیفهی امام، ج ۳، ص ۴۵۱.
[۱۴] . روزنامه کیهان، شمارههای ش ۱۰۵۴۹، ۵ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۲؛ ش ۱۰۵۵۰، ۶ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۲؛ ش ۱۰۵۵۰، ۶ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۲۴؛ ش ۱۰۵۵۱، ۷ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۲؛ ش ۱۰۵۵۱، ۷ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۳ و ۲۷؛ ش ۱۰۵۵۱، ۷ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۲.
[۱۵] . همان، شمارههای: ش ۱۰۵۵۲، ۸ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۲ و ۲۳؛ ش ۱۰۵۵۳، ۹ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۲۸؛ ش ۱۰۵۵۴، ۱۱ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۱ و ۲ و ۳ و ۳۰ و ۳۱؛ ش ۱۰۵۵۵، ۱۲ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۲ و ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ ش ۱۰۵۵۶، ۱۴ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۱ و ۴ و ۵ و ۲۸؛ ش ۱۰۵۵۸، ۱۶ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۲.
[۱۶] . همان، ش ۱۰۵۵۶، ۱۴ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۱ و ۲ و ۴ و ۲۷.
[۱۷]. احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۷۱ ص ۱۴۵.
[۱۸] . روزنامه لوموند، ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸. همچنین ن.ک: تاریخ شفاهی قیام ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، محمد طحان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۶، ص ۹۵.
[۱۹] . روزنامه کیهان، ش ۱۰۵۵۷، ۱۵ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۱؛ روزشمار انقلاب اسلامی، بخش اول، کتاب نهم، سند ش ۵۵، ص ۱۱۴.
[۲۰]. ر.ک: خاطرات حجتالاسلام والمسلمین ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، ج ۱، ص ۱۳۰.
[۲۱]. روزنامهی کیهان، ۱۶ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۱ ـ ۲.
[۲۲]. همان.
[۲۳]. فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه ح ـ الف مهران، تهران، مؤسسهی اطلاعات، ۱۳۶۵، ص ۴.
[۲۴] . اسناد لانه جاسوسی امریکا، کتاب نهم، سند ش ۵۵، ص ۱۱۵.
[۲۵] . در آستانه انقلاب اسلامی (اسنادی از واپسین سالهای حکومت پهلوی)، به کوشش جلال فرهمند، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، ۱۳۸۴، ص ۲۷۷ ـ ۲۷۶؛ نک: اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب نهم، سند ش ۵۲، ص ۱۰۸؛ سند ش ۵۵، ص ۱۱۵.
[۲۶]. روزنامهی کیهان، ۱۸ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۵ و ۳۱.
[۲۷]. همان، ص ۳۱.
[۲۸]. یکسال مبارزه؛ پیشین، ص ۴۰۴.
[۲۹]. روزنامهی کیهان، ۱۸ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۵.
[۳۰] . انقلاب ایران به روایت رادیو bbc، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1372، ص 250.
[۳۱]. یکسال مبارزه؛ پیشین، ص ۴۰۴.
[۳۲] . روابط سیاسی محمدرضا پهلوی و امریکا در دوره کارتر، فریبا اسدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۶۱.
[۳۳] . روزنامه اطلاعات، ۲۶ شهریور ۱۳۵۷، ص ۴.
[۳۴] . یکسال مبارزه، پیشین، ۴۰۳.
[۳۵] . روزنامه اطلاعات، ۲۶ شهریور ۱۳۵۷، ص ۴، گام به گام با انقلاب، ص ۲۳.
[۳۶] . همان.
[۳۷]. یکسال مبارزه، پیشین، ص ۴۰۳، روزنامه اطلاعات، ۲۶ / ۶ / ۱۳۵۷.
[۳۸] . اسناد لانه جاسوسی، ج ۹، ص ۱۲۲.
[۳۹]. روزنامه کیهان، ۱۹ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۴.
[۴۰] . یکسال مبارزه، پیشین، ۴۰۳.
[۴۱] . روزنامه گاردین ۱۷ سپتامبر ۱۹۸۷، ن.ک. تاریخ شفاهی ۱۷ شهریور، پیشین، ص ۱۰۰.
[۴۲] . همان، ص ۹۵.
[۴۳] . همان، ص ۱۰۰.
[۴۴] . ولادیمیر، گوزیچکین، کا گ ب در ایران، ترجمه اسمعیل زند و حسین ابوترابیان، تهران: چاپخانه رخ، چاپ سوم، ۱۳۷۱، ص ۳۱۹.
[۴۵] . روزنامه گاردین ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸،ن.ک. تاریخ شفاهی ۱۷ شهریور، پیشین، ص ۹۷.
[۴۶] . ولادیمیر، گوزیچکین، همان، ص ۳۱۹.
[۴۷] .انقلاب ایران به روایت رادیو bbc، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص 259.
[۴۸] . اسناد لانه جاسوسی، ج ۱، ص ۷۸۶.
[۴۹] . کا گ ب در ایران، پیشین، ص ۳۱۹.
[۵۰] . اسناد لانه جاسوسی، ج ۹، ص ۱۲۴.
[۵۱] . همراه پیر پاک، خاطرات ولیالله چهپور، ص ۵۸.
[۵۲] . عبور از شظ شب (خاطرات علیمحمد بشارتی)، تدوین احمد رشیدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳، ص ۱۶۵.
[۵۳] . همراه پیر پاک، خاطرات ولیالله چهپور، ص ۵۸.
[۵۴] . روزنامه گاردین ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸، ر.ک. روزنامه کیهان، ۱۶ شهریور ۱۳۹۹.
[۵۵] . کا گ ب در ایران، پیشین، ص ۳۲۰.
[۵۶] .همراه پیر پاک، خاطرات ولیالله چهپور، ص ۵۹.
[۵۷] . کا گ ب در ایران، پیشین، ص ۳۲۰.
[۵۸] . همان.
[۵۹] .همراه پیر پاک، خاطرات ولیالله چهپور، ص ۵۹.
[۶۰]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، کتاب یازدهم، ۱۳۷۶، ص ۴۹ ـ ۴۴.
[۶۱] . روزنامه اطلاعات، ش ۱۵۷۰۶، ۱۸ / ۶ / ۱۳۵۷، ص ۱.
[۶۲] . یکسال مبارزه، پیشین، ص ۴۰۴.
[۶۳] . اسناد لانه جاسوسی، ج ۹، ص ۱۲۴.
[۶۴]. روزنامهی اطلاعات، ۲۰ / ۶ / ۱۳۵۷.
[۶۵] . اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب نهم، سند ش ۵۲، ص ۱۰۸.
[۶۶]. پارسونز، آنتونی، غرور و سقوط، ترجمهی پاشا شریفی، تهران، انتشارات راهنو، ۱۳۶۳، ص ۱۱۲.
[۶۷] . اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب نهم، سند ش ۵۸، ص ۱۲۱.
[۶۸]. جان. دی استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمهی دکتر منوچهر شجاعی، تهران، مؤسسهی رسا، ۱۳۷۷، ص ۱۶۸.
[۶۹]. بختیار، شاپور، یکرنگی، ترجمهی مهشید امیرشاهی، بیجا، بیتا، ص ۱۲۹.
[۷۰] . گزارش ساواک در ۲۵ شهریور ۱۳۵۷، از مجموع اسناد حاضر.
[۷۱] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با اسماعیل میکائیلی، ص ۱۷۴-۱۷۳.
[۷۲] . همراه پیر پاک خاطرات، ولیالله چهپور، ص ۶۲.
[۷۳] . علی محمد بشارتی، عبور از شط شب، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، ص ۱۶۶-۱۶۵.
[۷۴] همان.
[۷۵] . کا گ ب در ایران، پیشین، ص ۳۲۰.
[۷۶] . ساواک و روحانیت، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی با مشارکت اسناد وزارت اطلاعات، ص ۲۷۴-۲۷۴.
[۷۷] از مجموع اسناد حاضر.
[۷۸] . روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۸ شهریور ۱۳۵۸، ص ۸.
[۷۹] . روزنامه «هاآرتص» در شماره ۲۳ اکتبر ۱۹۷۸، روزنامه «داوارد» در شمارههای ۱۰ و ۲۳ اکتبر همان سال، نشریه «هاعولام هزه» ۲۲ نوامبر ۱۹۷۸ و مجله نظامی «سیکراهودشیت».
[۸۰] . روزنامه کیهان، ۱۵ شهریور ۵۸.
[۸۱] . اسناد طبقه بندی شده وزارت امور خارجه، کارتن ۵، پرونده ۱۳-۲۱۰، قسمت اول، ۱۳۵۷.
[۸۲] . همان.
[۸۳] . اسناد طبقه بندی شده وزارت امورخارجه، کارتن ۱۸، پرونده ۵-۱۷۰، قسمت پنجم، ۱۳۵۷ و همچنین تلگراف رمز مورخ ۱۵ / ۱۰ / ۱۳۵۷، شماره ۱۸۴۹۱، کارتن ۱۸ از اسناد طبقهبندی شده وزارت امور خارجه، پرونده ۵-۲۷۰.
[۸۴] . خاطرات دکتر حسن روحانی، جلد اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۸، ص ۴۵۶.
[۸۵] . روزنامه اطلاعات، ویژه نامه ۱۷ شهریور، سهشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۶۰، ص ۶.
[۸۶] . خبرگزاری فرانسه ۸ سپتامبر ۱۹۷۸، ن.ک: روزنامه اطلاعات، ویژه نامه هفده شهریور، سهشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۶۰، ص ۶.
[۸۷] ، اسوشیتدپرس، ۸ سپتامبر ۱۹۷۸، ن.ک: روزنامه اطلاعات، ویژه نامه ۱۷ شهریور، سهشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۶۰، ص ۶.
[۸۸] ن.ک: روزنامه اطلاعات، ویژه نامه ۱۷ شهریور، سهشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۶۰، ص ۶.
[۸۹] . همان.
[۹۰] . همان.
[۹۱] . روزنامه گاردین، ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸، ن. ک. تاریخ شفاهی قیام ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، ص ۹۵.
[۹۲] . روزنامه اطلاعات، ویژه نامه ۱۷ شهریور، سهشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۶۰، ص ۶.
مرکز بررسی اسناد تاریخی