دكتر علی شريعتی
دكتر علی شريعتی در سال 1312 در دهكده مزينان از توابع استان خراسان متولد شد. مادرش زني روستايي و پدرش محمدتقي شريعتي مردي مذهبي و اهل قلم بود. وي پس از اتمام تحصيلات متوسطه، در سال 1329 به دانشسراي مقدماتي مشهد راه يافت. با گرفتن ديپلم از دانشسراي مقدماتي در سال 1331 در اداره فرهنگ استخدام شد. ضمن كار در دبستان كاتبپور، در كلاسهاي شبانه به تحصيل ادامه داد و ديپلم كامل ادبي گرفت. در سال 1331، اولين بازداشت او رخ داد. اين بازداشت طولاني نبود ولي تأثيرات زيادي در زندگي آينده او گذاشت. شريعتي در سال 1335 به دانشكده ادبيات مشهد رفت و در سال بعد در رشته ادبيات فارسي با رتبه اول فارغالتحصيل شد.
در سال 1343 موفق به اخذ دكتراي تاريخ از دانشگاه سوربن فرانسه شد و در همان سال به ايران برگشت ولي در مرز توسط ساواك دستگير و به زندان قزلقلعه در تهران منتقل شد. وي در سال 1347 به دعوت استاد مطهري به حسينيه ارشاد راه يافت كه فعاليت در حسينيه ارشاد سرآغازي بر زندگي پر تحرك او گرديد.
از اواخر سال 1350 تا 1351 كار حسينيه ارشاد روند صعودي خوبي پيدا كرده بود. دكتر در اين دوران به فعال شدن بخشهاي هنري حساسيت خاصي نشان ميداد. نمايش ابوذر در سال 1351 در زيرزمين ارشاد برگزار شد. اين نمايش باعث ترس ساواك شد و هنگامي كه اجراي نمايش سربداران در ارشاد جريان داشت، حسينيه توسط ساواك براي هميشه بسته و تعطيل شد.
دكتر شريعتي از آبان 1351 تا تيرماه 1352 به زندگي مخفي روي آورد و ساواك در پي دستگيري او بود و به همين جهت پدرش را دستگير و زنداني كرد. دكتر در تيرماه 1352 به شهرباني مراجعه و خودش را معرفي كرد كه منجر به بازداشت وي و زنداني شدنش به مدت 18 ماه در سلول انفرادي كميته مشترك ضد خرابكاري ساواك – شهرباني گرديد. شكنجههاي او بيشتر رواني بود تا جسمي. دكتر در اين مدت بسيار صبور بود و با نيروي ايمان بالايي كه داشت توانست روزهاي سخت را در اين سلولهاي تنگ و تاريك تحمل كند و سرانجام در پايان سال 1353 از زندان آزاد شد ولي در تهران مكرر به سازمان اطلاعات و امنيت ساواك احضار ميشد. با اين همه، او به كار فكري خود ادامه ميداد و مطالبي براي نشريات دانشجويي خارج از كشور مينوشت.
در سال 1355 با همفكري دوستانش قرار شد فرزند بزرگش احسان را براي ادامه تحصيل به اروپا بفرستد. بعد از رفتن فرزندش خود نيز بر آن شد كه نزد او برود و در آنجا به فعاليتهايش ادامه دهد. لذا به بلژيك رفت و از آنجا نامهاي به احسان نوشت. ساواك در تهران از طريق نامهاي كه او براي پسرش فرستاده بود متوجه خروجش از كشور شده بود. دكتر بعد از مدتي به لندن نزد يكي از اقوام همسرش رفت و در خانه او اقامت كرد.
شريعتي در روز 28 خرداد متوجه ميشود كه از خروج همسر و فرزند كوچكش از ايران جلوگيري شده. به گفته دخترانش در آن شب دكتر بسيار ناآرام بود و صبح فردا جسدش در اتاقش پيدا ميشود. چند ساعت بعد، از سفارت تماس ميگيرند و خواستار جسد ميشوند، در حالي كه هنوز هيچ كس از مرگ دكتر با خبر نشده بود. پس از انتقال جسد به پزشكي قانوني بدون انجام كالبد شكافي علت مرگ را ظاهراً انسداد شرايين و نرسيدن خون به قلب اعلام كردند. سرانجام در كنار مزار حضرت زينب(س) آرام گرفت.
منابع :
مطالب جمعآوري شده از سايتها
مجموعه پنج جلدي تاريخ انقلاب اسلامي، نوشته: حجتالاسلام حسينيان، مركز اسناد انقلاب اسلامي