آن سوی مبارزه شهید اسدالله لاجوردی
آن سوی مبارزه شهید اسدالله لاجوردی
در اسناد موجود، شهید لاجوردی را فردی عاشق مطالعه مییابیم. این مطالعات در درجه اول به کتب اسلامی و به ویژه قرآن و نهجالبلاغه مربوط بود. ایشان علاقهای ویژه به قرآن و نهجالبلاغه و تفسیر قرآن داشتند. دلیل اصلی این علاقه، عشق به اسلام بود.[73]
شهید لاجوردی در ایام سخت زندان نیز فرصت مطالعه و یادگیری را از دست ندادند:
«در زندان قصر کمکم وضع عمومیام بهتر شد و قدرت روزی یکی دو ساعت مطالعه پیدا کردم؛ آن هم اوائل یک قسمتی یک نفر میخواند و من گوش میکردم. اولین کتابی که در زندان برایم خواندند، کتاب خدا در جهان آقای ناصر مکارم بود. خوشبختانه در زندان قصر چون کتابهای تفسیر زیادی در دست بود، اکثر وقتم را به مطالعه تفسیر پرداختم و همچنان در حالت خوابیده مطالعه کردن ادامه داشت. در زندان قصر نزد آقای انواری مقداری فقه و اصول خواندم. در زندان مشهد صبح که از خواب بلند میشدم. به خواندن و مطالعه تفسیر قرآن و قرآن میپرداختم.»[74]
در مکاتبات شهربانی و ساواک از یکجلد کلاسور (با 150 برگ نوشته) و یکجلد دفترچه حاوی نوشتههای خطی شهید لاجوردی یادشده که هنگام انتقال از زندان قزلحصار به ندامتگاه مرکزی از ایشان گرفته شده است. کلاسور یاد شده تفسیر آیه شریفه «و نرید أنْ نَمُنَّ علی الّذینَ اسْتُضْعِفُوا فیالأرض» بود و دفترچه خطی شامل یادداشتهای زندان و تفسیر قرآن بود.[75] این یادداشتها، سیمای مبارزی را ترسیم میکنند که اهل مطالعه است، در جلسات درس استاد حاضر میشود، عاشق قرآن و نهجالبلاغه است، به مسائل و موضوعات روز میاندیشد و راه کار ارائه میکند.
شهید لاجوردی علاوه بر تفسیر آیه مذکور، نوشتههایی به نام: اقیانوس بیکران طبیعت یا دریای ذهن، گره چارقد خانم باجی یا صندوق بانک و چادر، چاخچور و شلیته دارد که به ترتیب در باب موضوع فایده علم منطق و فلسفه، ربا و سود بانکی، و حجاب در جامعه و در دانشگاه است.
مطالعات شهید لاجوردی و آشناییشان با موضوعات دینی، ایشان را به محل رجوع دوستان و آشنایان تبدیل کرده بود. در یکی از نامههایی که در دوره زندان مشهد به شهیدلاجوردی نوشته شده، نویسنده سؤالاتی را درباره موضوعاتی چون خداوند، شیطان، فرشتگان، هدف خلقت، تفاوت اسلام و مسیحیت و مسئولیت انسانی و اجتماعی انسان طرح کرده است.[76]
در سال 56 و 57 و با شکوفا شدن حرکتهای مردمی در نهضت اسلامی شهید لاجوردی با دیگر همرزمان خود در تکثیر و پخش اعلامیهها فعال بود. جزء کمیته استقبال از امام در ورود ایشان به خاک وطن بود و پس از پیروزی انقلاب مسئولیت سنگین دادستانی انقلاب اسلامی به عهده ایشان گذاشته شد. در این دوره مسئولیت با تلاشی شبانه روزی در پی جنایتکاران رژیم پهلوی از سویی و از سوی دیگر در پی کشف و خنثیسازی توطئه وطنفروشانِ سلطنتطلب و منافقین و گروههای مارکسیستی بود. اقدامات بسیار مؤثر و مدبرانه آن شهید در دوران این مسئولیت خود حدیث مفصلی است که در این مختصر نمیگنجد. بعد از آن، مسئولیت سازمان زندانها را بر عهده گرفت و با کمال سعه صدر از هر فرصتی برای آگاهی افرادی که فریب ریاکاری و دروغبافی گروهکهای ملحد و یا التقاطی را خورده بودند، استفاده مینمود و از همین رهگذر تعداد قابل توجهی از این زندانیها به دامان اسلام بازگشته و هدایت خود را رهین روشنگریها و برخورد صمیمانه و پدرانه شهید لاجوردی هستند. این دوران مسئولیت شهیدلاجوردی و مبازات سابق ایشان در زندانهای تهران و مشهد با تفکر التقاطی و کافرانه منافقین، موجب شده بود که سردمداران خط نفاق کینه و بغض او را به دل گرفته و در صدد قتل وی بر آیند. یک بار به قصد به شهادت رساندن او اقدام نمودند ولی فقط توانستند جوانمرد بزرگوار محمد کچوئی را به شهادت برسانند. در اواخر سال 1376 شهید سید اسدالله لاجوردی از ریاست سازمان زندانها استعفا داد و با کنارهگیری از مسئولیتی سنگین، بار دیگر به حجره کوچکش در بازار تهران بازگشت. او در اول شهریور 1377، سوار بر دوچرخه ـ مرکب راهوارش ـ به سوی بازار بزرگ تهران رفت تا در حجره کوچکش مشغول کار شود. نزدیک ظهر، دو تن از دوستان قدیمی به نام آقای فاضل و آقای رئیساسماعیلی برای احوالپرسی و دیدار با شهید لاجوردی به مغازه او رفته بودند و در لحظه شهادت لاجوردی در آنجا حضور داشتند که آقای رئیساسماعیلی، معاون سابق طرح و برنامهی وزارت دادگستری هم به همراه آقای لاجوردی به شهادت رسید.
دقایقی پس از حادثه ترور، یکی از مهاجمان توسط نیروهای انتظامی دستگیر و بازداشت شد. یک روز پس از حادثه گروهک منافقین ترور شهیدلاجوردی را به عهده گرفت. به گزارش خبرگزاری فرانسه، سخنگوی این گروهک در تماس تلفنی با خبرگزاری مذکور در نیکوزیا اعلام کرد که این گروهک حاج اسدالله لاجوردی و دو تن دیگر از همراهان وی را ترور کرده است.
سه روز بعد نیز هویت تروریست اعلام شد. یک مقام امنیتی در وزارت اطلاعات اعلام کرد: عامل ترور شهیدلاجوردی «علیاصغر غضنفرنژاد» نام دارد که خود را با نام مستعار «سیاوش» معرفی کرده است. تروریست مذکور اعتراف کرده بود که دورههای مختلف آموزش تروریستی، از جمله، نحوه ترور شهید لاجوردی را در عراق و در مقرهای گروهک منافقین گذرانده است.
مقام امنیتی وزارت اطلاعات اعلام کرد: «سیاوش»، تروریست دستگیر شده که در واقع سر تیم عملیاتی این جنایت بود، پس از ترور شهید لاجوردی توانست به نحوی خود را از معرکه خارج کرده و فرار کند اما از آنجا که توسط مردم مورد شناسایی قرار گرفته بود، به هنگام خروج از کشور و زمانی که قصد داشت خود را به پایگاه تروریستی منافقین در خاک عراق برساند، شناسایی و دستگیر شد. غضنفرنژاد در اسفند همان سال از جانب دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و به اعدام محکوم گردید و چندی بعد حکم اعدام به اجرا در آمد.[77]
مرکز بررسی اسناد تاریخی