پیمان ساواک با موساد _بخش اول

تأسیس ساواک

  پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شرایط و موقعیت برای گسترش و تعمیق حضور، حاکمیت و بلکه سیطره آمریکا در ایران کاملاً مساعد گردید. جابه‌جایی قدرت در حوزه سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری نظام سلطه جهانی پس از جنگ جهانی دوم که از نتایج و دستاوردهای این جنگ بود از یک سو و نقش مستقیم و اساسی ایالات متحده در کودتای سال ۱۳۳۲ و بازگرداندن محمدرضا به تخت سلطنت ایران، از سوی دیگر، در مجموع دستیابی آمریکا را به موقعیت و شرایط مزبور کاملاً فراهم نمود.

آمریکایی‌ها برای تثبیت، تحکیم و حفظ این موقعیت ناگزیر به ایجاد و سازماندهی نظام اطلاعاتی و امنیتی کشور بودند، تا از این طریق برای حفظ مهره دست‌نشانده خود در مقابل دست‌اندازی‌های خارجی و نیز تحریکات داخلی مردم مسلمان ایران، از توانایی لازم برخوردار باشند. ارتشبد سابق حسین فردوست در این‌باره چنین گفته است:

«پس از ۲۸ مرداد ۳۲، که آمریکایی‌ها با قدرت تمام وارد صحنه شدند و تصمیم گرفتند که ایران را به عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه حفظ کنند، در درجه اول به ایجاد دستگاه ضد اطلاعات ارتش و تقویت آن و در درجه دوم به تأسیس سازمان امنیت کشور (ساواک) پرداختند. طبیعی بود که اگر ایران می‌بایست پایگاه اصلی آمریکا در منطقه باشد، به یک سیستم اطلاعاتی و امنیتی قوی نیاز داشت. مضافاً اینکه در شمال آن رقیب اصلی آمریکا، یعنی شوروی کمونیستی، با حضور خود این پایگاه غرب را تهدید می‌کرد. به علاوه تأسیس دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران، توسط آمریکا به او این امکان را می‌داد تا تسلط کامل خود را تأمین کند و نفوذ خود را در ایران عمق بخشد.»[2]

  در کتاب خاطرات دو سفیر در این خصوص چنین می‌خوانیم:

«در سال ۱۹۵۷ سازمان سیا طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن آن مشارکت کرد. این تشکیلات که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور نامیده می‌شد به زودی به نام مخفف آن یعنی ساواک شهرت یافت.»[3]

  ویلیام شوکراس نویسنده کتاب آخرین سفر شاه در این‌باره نوشته است:

«ساواک، سازمان اطلاعات و امنیت کشور در سال ۱۹۵۷ به منظور حفظ امنیت و جلوگیری از هرگونه توطئه زیان‌آور علیه منافع عمومی تأسیس شد. به اصطلاح آمریکایی، قرار بود ساواک آمیزه‌ای از سیا و اف.بی.آی و سازمان امنیت ملی باشد.»

اسرائیلی‌ها در ساواک

  به دنبال حضور و نفوذ آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها در سازمان اطلاعات و امنیت کشور، تمهیدات رمزآلود و دست‌های پنهان، نقش و مأموریت آن‌ها را به دستگاه اطلاعاتی اسرائیل واگذار کرد. به‌طور قطع این تمهیدات و تحرکات از منابعی سرچشمه می‌گرفتند که قدرت آن فراتر از اقتدار «سیا» و یا «ام آی ۶» ارزیابی شده است. این بود که هم آمریکایی‌ها و هم انگلیسی‌ها و هم دستگاه سلطنت پهلوی بدون هیچ‌گونه عکس‌العمل و مانع‌تراشی به پذیرش این جایگزین تن دادند. این قدرت مرموز همان سرویس اطلاعاتی سازمان جهانی صهیونیسم بود که نفوذ و حضور همه‌جانبه و جایگاه مهم مأموران و مستشاران آن در دستگاه اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا و انگلیس نیز غیر قابل تردید است.

  به این ترتیب، با زمینه‌سازی‌های لازم، دستگاه اطلاعاتی اسرائیل جایگزین سیا و اینتلیجنس سرویس در ایران شد و نقش و مأموریت آن‌ها را به عهده گرفت. دقیق‌ترین تعابیر و درست‌ترین ارزیابی درباره جایگاه و میزان اهمیت سرویس اطلاعاتی صهیونیسم، در یکی از منابع تاریخی، چنین آمده است:

«این سازمانِ به غایت سری بین‌المللی، در سراسر جهان در پوشش نهادهایی به فعالیت خود ادامه داده و می‌دهد. از جمله در دهه ۱۹۷۰ در وین در پوشش سازمانی به نام «مرکز اطلاعات مستند» فعالیت داشته است. «سرویس اطلاعاتی صهیونیست‌ها» همان‌قدر با موساد متفاوت است که صهیونیسم جهانی با دولت اسرائیل.

  در واقع باید سرویس «اطلاعاتی صهیونیست‌ها» را شبکه‌ای جهانی و نامرئی دانست که بر فراز و در قلب معظم‌ترین سرویس‌های جاسوسی غرب (به ویژه آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان) شبکه‌های خود را تنیده و مستقل از این سرویس‌ها خط‌مشی صهیونیسم جهانی را دنبال می‌کند.»[10]

  اسناد و مدارک و منابع موجود در مجموع نشان می‌دهند که تقریباً از سال ۱۳۳۹ش/۱۹۶۰م، رابطه نزدیک و مستقیم بین ساواک و موساد برقرار شده بود.

«ساواک در اوایل [دهه] ۱۹۶۰م رابطه بسیار نزدیکی با موساد برقرار کرد.»[11]

  در یکی از اسناد ساواک نیز در این‌باره چنین آمده است:

«در تاریخ ۲۴ – ۲۵ مرداد ۱۳۳۹ (مطابق با ۱۵ – ۱۷ اوت ۱۹۶۰) کمیته اطلاعاتی مشترک ایران و اسرائیل مرکب از آقایان آلموگ، رابکین بابایی از طرف اسرائیل و انصاری، عظیمی، کاوه، علیخانی از طرف ایران تشکیل شد.

…کمیته مشترک به اتفاق آرا تصمیم گرفت پیشنهادات زیر را برای تصویب به رؤسای سرویس‌های اطلاعاتی دو کشور تسلیم نماید.

… سرویس اسرائیل حاضر است برای تعلیم مأمورین سرویس ایران (به طور نظری و عملی) در صورت لزوم به نقاط دیگر جهان نیز کارشناسانی بفرستند.»

  ناگفته نماند در آن زمان مأموران اطلاعاتی اسرائیل بی‌ارتباط با ساواک نبودند. به‌طوری‌که فردوست نوشته است:

«در آن زمان ایران، اسرائیل را به صورت «دو فاکتو» به رسمیت شناخته بود و اسرائیل یک سفارتخانه غیررسمی در ایران داشت و مسئول اطلاعات آن سرهنگ دوم یعقوب نیمرودی بود که با تأیید محمدرضا با ساواک رابطه فعال داشت. اطلاع داشتم که تشکیلات اطلاعاتی اسرائیل بسیار قوی است، زیرا برخی افراد یهودی در کشورهای اروپا و آمریکای شمالی در مشاغل حساس اطلاعاتی شاغل بوده‌اند و این افراد پس از تشکیل کشور [دولت] اسرائیل سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی آن را تشکیل داده‌اند. لذا به کمک نیمرودی آموزش ساواک را سازمان دادم که منجر به تأسیس اداره کل آموزش شد و سرتیپ کیوانی ریاست آن را به عهده گرفت.»[12]

یادآوری این نکته ضروری است که طبق باور بعضی اندیشه‌مندان و تاریخ‌نگاران:

«عدم تمایل سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس به آموزش بیشتر ساواک، برنامه‌ریزی هماهنگ سیا و ام.آی.۶ برای سوق‌دادن ساواک به سوی اسرائیل و نفوذ گام‌به‌گام صهیونیست‌ها در ایران و تبدیل رژیم پهلوی به نزدیک‌ترین متحد اسرائیل در منطقه بوده است. باید توجه داشت که رسوخ عناصر یهودی صهیونیست در سطوح عالی سرویس‌های اطلاعاتی غرب بسیار زیاد است، تا حدی که می‌توان صهیونیسم جهانی را عامل هماهنگ‌کننده این سرویس‌ها دانست.»[13]

تعلیمات اطلاعاتی

  آموزش کادرها و مأموران ساواک از سوی کارشناسان اسرائیلی از برجسته‌ترین همکاری دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی با ساواک به حساب می‌آید. از یک سو گروه‌های عملیاتی ادارات کل ساواک با هدف فراگیری تعلیمات ویژه اطلاعاتی آموزشی یک ساله و دوساله به فلسطین اشغالی اعزام می‌شدند و از سوی دیگر متخصصان و کارشناسان برجسته اسرائیلی در بخش‌های مختلف «امنیتی (ضدبراندازی)» ، «خط‌شناسی»، «تحقیق»، «بازجویی» به تهران می‌آمدند و به آموزش کادرهای ساواک در این حوزه‌ها اقدام می‌کردند. اسرائیلی‌ها معتقد بودند هرچه کادرهای ساواک ورزیده و مجرب و کارآزموده‌تر باشند، بیشتر در تأمین اهداف و منافع آن‌ها مؤثر خواهند بود؛ لذا در تعقیب مطامع خود در این‌باره، سعی وافر در جلب رضایت سران و رهبران دستگاه پهلوی داشتند. ارتشبد سابق حسین فردوست در این‌باره با ارزیابی عملکرد متخصصان و کارشناسان اسرائیلی در آموزش نیروهای ساواک، نوشته است:

«در آغاز ۲ یا ۳ تیم و هر تیم مرکب از حدود ۱۰ نفر از ادارات کل عملیاتی (دوم و سوم و هشتم) برای آموزش به اسرائیل اعزام شدند. مدت آموزش هر تیم بین ۱ تا ۲ سال و نتیجه آموزش عالی بود. این نشان می‌داد که اسرائیلی‌ها برای دوستی با محمدرضا، بهای زیادی قائلند و روی نقش ساواک در آینده منطقه حساب جدی باز کرده‌اند. پس ترجیح دادم استادان اسرائیلی را به تهران بیاورم. به تدریج موارد مورد نیاز را از شخص نیمرودی می‌خواستم و او نیز به سرعت استاد مربوطه را به تهران دعوت می‌کرد…»[14]

  این قبیل آموزش‌ها نه فقط ابعاد مختلف داشت؛ بلکه شامل رده‌های گوناگون در تشکیلات ساواک می‌شد. گزارش ساواک درباره دوره آموزشی ضد اطلاعات تحت عنوان «سمینار قفل» که از سوی کارشناسان و متخصصان اسرائیلی در تهران برگزار شده بود چنین است:

« به عرض می‌رساند در تاریخ 2 /3 /35 [=۱۳۵۵] با آقای ماهان رابط سرویس اسرائیل ملاقات و نکات زیر مطرح گردید:

… در مورد سمینار قفل که در حال حاضر در باشگاه تجریش برگزار می‌شود، مایل است یک بار دیگر با آقای شای SHIA کارشناس قفل اسرائیل در محل برگزاری سمینار ملاقات و گفتگو کند.»

گزارش دیگر ساواک در این‌باره چنین می‌گوید:

«موضوع: دوره بررسی ضد اطلاعات

استاد: زوی مارتین (نماینده سرویس زیتون [اسرائیل])

مدت: دو الی سه هفته

تاریخ شروع: 27/۴ /50

شرکت‌کنندگان: از اداره کل هشتم چهار نفر افراد نامبرده زیر که در رده رئیس بخش و رئیس دایره هستند در دوره مزبور شرکت خواهند کرد. …»

  از دید مقامات دستگاه پهلوی و مسئولان و رؤسای بلندپایه و درجه اول ساواک، اسرائیلی‌ها برای آموزش کادرها و مأموران ساواک و ارتقای سطح آموزشی نیروهای سازمان اطلاعات و امنیت کشور سنگ تمام گذاشتند.

  از این نظر، نه فقط ساواک در بخش آموزش و تربیت کادرهای متخصص و مجرب به خودکفایی رسید، بلکه از این حیث به موقعیت و جایگاه ممتاز در میان کشورهای منطقه دست یافت. به گونه‌ای که متخصصان و کارشناسان ساواک دست پرورده صهیونیست‌ها، بعدها مأموریت آموزش کادرهای اطلاعاتی بعضی ممالک در منطقه خاورمیانه را عهده‌دار شدند. البته، فردوست این وضعیت و موقعیت جدید را مرهون زحمات و برنامه‌ها و طرح‌های خود قلمداد کرده و چنین نوشته است:

«در نتیجه، در سال ۱۳۴۹ توسط من چنان سازمانی ایجاد شد که تعدادی از کشورهای خاورمیانه پرسنل اطلاعاتی و امنیتی خود را برای آموزش به تهران اعزام می‌داشتند.»[15]

  در یکی از گزارش‌های ساواک نیز در این باره چنین می‌خوانیم:

«رابط سرویس اسرائیل سحرگاه امروز 17/۹ /35[=۱۳۵۵] مطالب زیر را اظهار داشت:

  سرویس اسرائیل ترتیبی داده که تعدادی از عناصر مهم وابسته به سومالی که اکنون در خارج این کشور زندگی می‌کنند طی ماه ژانویه آینده در اسرائیل تحت تعلیمات نظامی و اطلاعاتی قرار گیرند. رئیس سرویس اسرائیل از حضور تیمسار ریاست ساواک درخواست دارد که چند نفر از مقامات ساواک را جهت ملاقات و گفتگو با این عده و نیز نظارت بر امر آموزش آنان در ژانویه آینده به اسرائیل اعزام دارند.»

اقدام بعدی ساواک در این‌باره، در گزارش تکمیلی دیگر چنین است:

«منظور: استحضار تیمسار ریاست ساواک و صدور اوامر

  طبق تصویب قبلی قرار است آقای بهمن کاشی کارمند اداره کل هفتم از تاریخ چهارشنبه ۲۹ دی‌ماه 135[=۱۳۵۵] به منظور انجام مأموریتی همراه با یک هیئت از وزارت امور خارجه به کشور اسرائیل اعزام گردد. ضمناً قبلاً تصویب فرموده بودند که آقای کاشی به منظور ملاقات با گروه دوم مقامات و اتباع سومالی که در اسرائیل آموزش نظامی فرا می‌گیرند ملاقات و مذاکره نمایند.

  رابط سرویس اسرائیل در تاریخ 25/۱۰ /35[=۱۳۵۵] اظهار داشت در صورتی که تیمسار ریاست ساواک تصویب بفرمایند:

الف) آقای کاشی بعد از خاتمه مأموریت خود ملاقاتی نیز با کارشناسان بررسی سرویس اسرائیل به عمل بیاورد تا کارشناسان مذکور وی را پیرامون آخرین تحولات منطقه توجیه نمایند.

ب) هرگاه در مدتی که آقای کاشی در اسرائیل است تاریخ ملاقات او با مقامات سومالی معلوم گردد و این تاریخ حداکثر دو روز با مأموریت آقای کاشی اختلاف داشته باشد، [و] نامبرده کماکان در اسرائیل باقی بماند تا بتواند مأموریت دوم خود را نیز انجام دهد…»

همکاری اسرائیلی‌ها با ساواک در بخش آموزش نیروها و کادرهای سازمان اطلاعات و امنیت کشور از شیوه‌ها و شگردهای خاص برخوردار بود و مراحل و سیر ویژه خود را داشت.

  اسرائیلی‌ها با توجه به اشراف، اطلاعات و آگاهی نسبت به توان، دانش، موقعیت و امکانات ساواک و کادرهای آن، از طرق مختلف نیازها، کاستی‌ها،و نقاط قوت و ضعف تشکیلات مزبور را شناسایی و پس از این، در جهت تطمیع رؤسای ساواک اقدام می‌کردند.

  کارشناسان و متخصصان اسرائیل طبق نقشه و برنامه از پیش طراحی شده خود ضمن اعلام آمادگی کامل برای همکاری در بخش آموزش نیروهای ساواک – چه در ایران و چه در فلسطین اشغالی به طور معمول به گونه‌ای عمل می‌کردند که در همه ادوار آموزش و در همه و سطوح، نکاتی را مبهم باقی می‌گذاشتند و به این ترتیب عطش نیاز نیروهای تحت آموزش و نیز رؤسا و مسئولان ساواک را برای فراگیری آن‌ها تشدید می‌کردند. عطش و شور و اشتیاقی را که کارشناسان اسرائیلی در این زمینه دامن می‌زدند، موجب می‌شد تا علاوه بر کسب امتیازات بیشتر از سران و مقامات ساواک، میزان وابستگی این تشکیلات به دستگاه اطلاعاتی اسرائیل را بیش از پیش تقویت و تشدید کنند.

  نمونه بارز این شگرد اطلاعاتی اسرائیلی‌ها، وعده فریبنده ژنرال ضمیر یکی از مسئولان بلندپایه دستگاه اطلاعاتی اسرائیل به مقامات ساواک است:

«در تاریخ 14/۱ /34[=۱۳۵۴] به استحضار تیمسار ریاست ساواک رسید که کشتی‌های شوروی حامل محمولات مختلف نظامی به عراق مرتباً به بندر بصره رفت و آمد داشته و اداره کل دوم امکاناتی برای تخریب و خرابکاری در کشتی‌های مذکور از طریق عوامل مربوطه دارد و به همین علت در سال ۲۵۳۲ [۱۳۵۲] که ژنرال ضمیر به تهران مسافرت نموده بود، به فرموده با ایشان در این زمینه مذاکره و ژنرال ضمیر پاسخ داد که با وسایل کوچکی که حجم آن حتی از یک قلم خودنویس تجاوز نخواهد کرد می‌توان منظور فوق را عملی نمود و به دنبال این مذاکره دوستان زیتون [اسرائیل] پیشنهاد کردند که یک یا دو نفر از کارمندان ساواک جهت آموزش و آشنایی با وسایل مذکور به اسرائیل مسافرت کنند.»[16]

  مقامات ساواک پس از اعتماد به وعده ژنرال ضمیر، برنامه آموزش مأموران خود از سوی کارشناسان اسرائیلی را در دستور کار قرار دادند:

«از حضور تیمسار ریاست ساواک استدعا شد با توجه به عادی شدن روابط ایران و عراق چنانچه انجام عملیات مورد نظر مورد تصویب است مقرر فرمایند آقای رفیع‌زاده رئیس اداره برون مرزی و استوار حسین‌زاده که از نظر عملیاتی و فنی واجد شرایط لازم می‌باشند، به مدت یک هفته به اسرائیل مسافرت و ضمن آموزش از وسائل مذکور بازدید نمایند. تیمسار ریاست ساواک پی‌نوشت فرموده‌اند «اصولاً دیدن این آموزش‌ها لازم است ولی با وضعیت فعلی نه برای عراق بلکه زمانی که لازم باشد برای هدف مورد نظر روز». متعاقب این جریان با ادارات کل سوم و چهارم نیز تماس گرفته شد و چون ادارات کل مزبور تشخیص دادند که اعزام کارمندانی از طرف آنان نیز مفید خواهد بود علیهذا دو نفر از کارمندان خود را جهت اعزام به این مأموریت معرفی نمودند.»[17]

  به این ترتیب تعدادی از نیروهای ساواک برای فراگیری آموزش‌های لازم به اسرائیل اعزام شدند:

همان‌طوری که [تیمسار ریاست ساواک] استحضار دارند در تاریخ 14/۱ /54 گزارش […] در مورد اعزام دو نفر از کارمندان ساواک جهت آموزش و آشنایی به وسائل تخریبی به اسرائیل از عرض گذشت و پیشنهاد گردید که آقای مجید رفیع‌زاده رئیس اداره برون مرزی و استوار حسین‌زاده به همین منظور به اسرائیل اعزام گردند… .

متعاقباً در این مورد با ادارات کل سوم و چهارم مذاکره و ادارات کل مذکور نیز دو نفر از کارمندان خود را جهت اعزام به این مأموریت معرفی نمودند:

۱ – آقای منصور گلزاری        کارمند اداره کل سوم

۲ – آقای محمود شیرازی      کارمند اداره کل چهارم

علیهذا با عطف توجه به مراتب فوق مستدعی است اوامر عالی را در مورد عزیمت چهار نفر کارمندان فوق‌الذکر به اسرائیل برای مدت یک هفته جهت بازدید از وسائل تخریبی و نحوه استفاده از وسائل مذکور ابلاغ فرمایند.»[18]

پس از اعزام مأموران ساواک و طی دوره‌های آموزشی مورد نظر معلوم شد که وعده ژنرال ضمیر فریبی بیش نبوده است:

«توضیحاً به استحضار می‌رساند که متخصصین اسرائیلی اظهار داشتند که در حال حاضر وسائل کوچکی نظیر قلم خودنویس که قادر باشد مثلاً در یک کشتی تخریب ایجاد نماید وجود ندارد و برای انفجارات بزرگ باید مقدار ماده منفجره بیشتری به کار برد.»[19]

بدین ترتیب مأموران و حتی مقامات ساواک که عطش آن‌ها برای کسب مهارت‌ها و دسترسی به فنون و وسایل مورد نیاز دو چندان شده بود، بیش از پیش به دست و پای اسرائیلی‌ها می‌افتند:

«در اجرای اوامر صادره در ساعت ۱۰:۳۰ روز 7/۱۰ /35 [=۱۳۵۵] ملاقاتی با نماینده دوستان زیتون به شرح زیر انجام [شد] که جهت صدور هرگونه اوامر مقتضی از عرض می‌گذرد.

الف) منظور: ایجاد تماس بین دو نفر متخصصین تخریب ساواک با نماینده دوستان زیتون در مورد نیازمندی‌های وسایل تخریب الکترونیکی.

ب) شرکت‌کنندگان در ملاقات عبارت بودند از آقایان 1- اردیبهشتی 2- حسین‌زاده 3- باقریان 4- و ماهان نماینده دوستان زیتون.

تأمین وسایل و تجهیزات ساواک از سوی اسرائیل

  از همان ابتدای همکاری‌های همه جانبه ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، اسرائیلی‌ها بخش عمده‌ای از وسایل و تجهیزات مورد نیاز سازمان اطلاعات و امنیت کشور را تأمین می‌کردند. به گونه‌ای که نه فقط ساواک، بلکه دیگر مراکز و نهادهای کشوری و لشگری به تدریج در ردیف مشتریان ثابت و عمده اسرائیل در آمدند.

همکاری دوجانبه

  برخی منابع خارجی، شروع برقراری ارتباط بین ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل را سال‌ها پیش از سال ۱۳۳۹ شمسی – که بعضی منابع داخلی بر آن تأکید داشته‌اند – دانسته‌اند. منابع مزبور درباره اولین ملاقات رئیس وقت ساواک با مقامات اطلاعاتی و سیاسی اسرائیل چنین روایت کرده‌اند:

«در سپتامبر ۱۹۵۷ [۱۳۳۶ ش] تیمسار تیمور بختیار نخستین رئیس سازمان اطلاعاتی تازه تشکیل یافته ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) در پاریس با کاروز[26] که در مقام «رایزن سیاسی» در سفارت اسرائیل خدمت می‌کرد دیدار به عمل آورد.»