11 آبان 1342 شهادت طیب حاج رضایی
11 آبان 1342 شهادت طیب حاج رضایی
نقش مرحوم طیب در جریان 15 خرداد
مرحوم شهید طیب حاج رضایى به عنوان یکى از محرکین اصلى حادثه 15 خرداد 1342 تحت تعقیب قرار گرفت به طورى که فرماندارى نظامى تهران و حومه که در آن زمان تحت ریاست سپهبد نعمتالله نصیرى بود، طى گزارش ویژهاى به شاه اعلام کرد شخص طیب حاج رضایى مسؤول اصلى این اقدامات است.
طبقه محرکین و اداره کنندگان
به موجب تحقیقات معموله معلوم گردیده که طیب حاج رضایى بار فروش عمده میدان انبار غله عامل مؤثرى در این جریان بوده، نامبرده از 15 خرداد ماه عده زیادى از بار فروشان و ساکنین جنوب شهر را با چوب و چماق که قبلاً آماده کرده بودند متشکل و به طرف میدان شوش و بازار روانه ساخته است که اخلالگران منظور در خط سیر خود مبادرت به خرابکارىهاى متعددى کردهاند که به موقع به شرف عرض ملوکانه رسیده است.[1]
علىرغم همه این سخنان طیب حاج رضایى از ابتدا تا انتها، منکر هر نوع اقدامى شده و تلاش نمود تا با طفره رفتن از بازجویىها و حتى خود را شاهدوست جلوه دادن، از دادن اطلاعات بیشتر به دستگاه خوددارى کند.
به قسمتى از یک بازجویى وى در تاریخ 18 / 3 / 1342 توجه فرمایید.
سؤال: چه اشخاصى در آتش زدن و تخریب باشگاه جعفرى دست داشتهاند آیا شما در این چند روزه با شعبان جعفرى تماس داشتهاید؟
پاسخ: من خودم با شعبان جعفرى رفیقم و از 6 ماه قبل که در عروسى دخترم دعوت داشت دیگر او را ندیدم و حتى در عزادارى من [عزادارى ماه محرم که به صورت دههگى توسط مرحوم طیب برگزار شده بود] نیز شرکت کرده است.
وى در پاسخ به سؤال دیگرى کلیه کسبه میدان را بىتوجه به اعلامیههاى حضرت امام جلوه مىدهد تا مأمورین امنیتى رژیم شاه نتوانند آن افراد را تحت تعقیب قرار دهند.
سؤال: نظر کسبه میدان به طور کلى با اعلامیههاى صادره از طرف خمینى و سایرین چیست و شما چه اطلاعى از این جریان دارید آیا خود شما از اعلامیههاى خمینى پیروى مىکنید یا خیر؟
پاسخ: من اطلاعى از نظر کسبه میدان ندارم و به طور کلى کسبه میدان به اعلامیههاى خمینى توجهى ندارند و خود من هم تمام زندگیم را در راه شاه دادم و در چند روز گذشته که اعلیحضرت همایون شاهنشاهى به شرکت واحد تشریف فرما مىشدند من چندین نفر از کسبه مولوى و میدان را جهت استقبال از شاه به شرکت واحد آوردم و حتى دخترم دسته گلى به شاه تقدیم داشت.
وى در ادامه شرکت رمضان یخى را نیز انکار مىکند و چنین مىگوید:
«من حتى اطلاع کامل دارم که حسین رمضان یخى نیز در این تظاهرات شرکت نداشته و من همچنان فدایى شاه بوده و هستم و حاضرم تمام زندگیم را در راه شاه بدهم و این مطلب را بدون ترس و هراس از هیچ کس بیان کنم.
این مطالب و اصرار مرحوم شهید طیب بر عدم داشتن هیچ نقشى در جریان 15 خرداد موجب شده بود تا عصبانیت فراوانى از ایشان در بازجویان و سردمداران ساواک و فرماندارى نظامى ایجاد شود به طورى که سپهبد نصیرى براى شاه مىنویسد:
«گرچه ظاهراً طیب منکر این اتهامات بوده محرک این کار را چند نفر دیگر از مردان بار فروشان منجمله حسین شمشاد، حسین و عباس کاردى، حبیب قمى، سید على کاشى، حاجى على ترسلى، محمود ذوقى و محمد قمى معرفى مىنماید ولى دلایل و گزارشات موجود حاکى است که عامل اصلى شخص طیب حاج رضایى بوده و اعزام تعدادى از اهالى ورامین به تهران نیز طبق توصیه طیب و اقدامات منسوبین وى در آن جا صورت گرفته است.
از این طبقه نیز طیب حاج رضایى، حسین شمشاد، على سیرى معروف به پلنگ درهاى وسیله مأمورین فرماندارى نظامى دستگیر گردیده و سایرین فعلا متوارى مىباشند که نسبت به دستگیرى آنها نیز اقدام خواهد شد.»[2]
به دلیل همین مقاومتهاى سرسختانه مرحوم طیب، با صحنه سازى که در سطح تهران کردند تلاش نمودند با تحریک جمعى از زندانیان عادى زندان، شب هنگام علیه طیب حرکتى خصمانه انجام دهند و با کتک زدن وى از او انتقام بگیرند تا بتوانند روحیه مقاوم او را خورد کرده یا به تسلیم وادار کنند و چون نتیجهاى نگرفتند او را به زندان انفرادى اعزام کردند تا در تنهایى ضربات روحى بر او وارد کنند.
سروان محررى رئیس بازداشتگاه موقت طى گزارشى با عنوان تظاهرات زندانیان و حمله دسته جمعى به طیب حاج رضایى چنین مىنویسد:
«محترما به عرض مىرساند ساعت 30:22 روز 22 / 3 / 1342 ناگهان ازدحام و هیاهو و جار و جنجال بزرگى در بند 2 این زندان که عموماً اخلالگران واقعه 15 خرداد بودند به وجود آمد به محض اطلاع، اینجانب سروان محررى بلافاصله در معیت مأمورین انتظامى موجود در پاسدارخانه خارج به داخل بند مزبور رفته مشاهده گردید عده کثیرى از زندانیان آن بند و سایر زندانیان همین واقعه دست به تظاهرات شدیدى علیه زندانى به نام طیب حاج رضایى زده و شعارهایى تحت این عناوین: مرگ بر طیب خون آشام… ما باید این قاتل و جانى را نابود کنیم…. مىدادند…
فورى زندانیان را که سخت از این جریان عصبانى بوده… از بند خارج کرده و طیب را از نظر این که به طور یقین صدمات بدنى سختى به وى وارد مىشد به زندان مجرد آورده و او را آن جا به طور انفرادى نگهدارى و عین جریان صورتمجلس گردید.»
امّا طیب که از کوثر وجود خمینى بت شکن سیراب شده بود در برابر همه این نامردمیها مقاومت کرد و مردانه ایستاد و حاضر نشد از راه جدیدى که انتخاب کرده بود جدا شود و علیه نهضت اسلامى موضعى بگیرد و به همین دلیل نیز در تاریخ 27 / 4 / 42 با کیفر خواست تنظیمى از سوى دادستان ارتش سرهنگ احمد دولو قاجار به بیدادگاه سپرده شد. در متن کیفر خواست، مرحوم شهید طیب حاج رضایى به عنوان متهم ردیف یک مطرح گردید و براى وى درخواست اعدام شد. نهایتاً دادگاه نظامی وى و حاج اسماعیل رضایى را به اعدام محکوم کرد و حکم صادره در تاریخ 11 / 8 / 42 به مرحله اجرا گذاشته شد.
اجرا این حکم به عنوان یکى از ابزارهاى سرکوب بقیه آزادیخواهان مطرح گردید و بلافاصله در سطح روزنامههاى دولتى با شادى و تیتر بزرگ منتشر شد و خبر اعدام به سراسر کشور رسید و انتظار طراحان تبلیغى این بود که مردم از این اقدام ترسیده و همگامى با رژیم شاهنشاهى بنمایند.
امّا این تبلیغات بنا به اعتراف ساواک بین مردم اثر سوء داشته و باعث تحریک عواطف مردم علیه رژیم شاه شده است.
در گزارشى که توسط مأمور ویژه در 15 / 8 / 42 تهیه گردیده است چنین آمده است:
اعدام طیب حاج رضایى با رپرتاژى که جراید کیهان و اطلاعات با آب و تاب و عکسهاى ناراحت کننده منتشر کرده بودند بین مردم سوء اثر داشته است
1ـ اعضاى جبهه ملى بین مردم تبلیغ مىکنند که نتیجه خدمت به شاه همین است که طیب و رضایى را گرفتند و اضافه مىکنند که 28 مرداد یکى از ارکان اصلى تشکیل اجتماعات بزرگ به نفع شاه، طیب و رضایى بودند که هزاران نفر از مردم جنوب شهر را به مرکز شهر گسیل داشتند ولى بالاخره پاداش خود را گرفتند.
2ـ روحانیون تندرو و متعصبین مذهبى و بازاریها اظهار مىدارند هدف اصلى اعلیحضرت شاه از بین بردن مذهب و تمام این اقداماتى که در 2 سال اخیر انجام شده در زمینه تضعیف روحانیت و از بین بردن مذهب بوده و کشتن طیب و رضایى هم که براى یک امر مذهبى قیام کرده بودند به این منظور بوده که اشخاص دیگرى جرأت دفاع از مذهب را نداشته باشند.
این مطالب با سرعت بین مردم عوام و طبقه عادى در تهران و شهرستانها انتشار یافته و عکسها و مقالات روزنامههاى کیهان و اطلاعات و بیانات طیب و رضایى را به مردم نشان داده و آنها را فدائیان دین و مذهب معرفى نموده و اظهار مىدارند که کلیه گناهان این دو نفر که در جوانى مرتکب اعمال ناشایست شده بودند، بخشوده شده است.
آرى رژیم شاه از چنین اقدامى جز ننگ و رسوایى ارمغان نبرد و آن شهداء عزیز به قافله شهداى آزاد مرد اسلام پیوستند و جایگاه آنان در قلوب ملت ایران ابدى گردید.
پینوشتها:
[1]ـ قیام خونین پانزده خرداد 42 به روایت اسناد، دهنوی، صفحه 194.
[2] همان، صفحه 195.
مرکز بررسی اسناد تاریخی