فروپاشی دژ – روایت تسخیر و تصرف کمیته مشترک بدست انقلابیون

 

  فروپاشي دژ

تسخير و تصرف كميته مشترك

به طور قطع هر بناي ظلمي محكوم به نابودي است. سرانجام مجاهدات مردم مسلمان ايران در بيست و دوم بهمن ماه 1357 به بار نشست و سنگرهاي كفر و نفاق يكي پس از ديگري به دست با كفايت مردم فتح ‌گرديد. در اين اثنا  كميته مشترك ضد خرابكاري ساواك اين ظلمتكده جور و ستم در برابر خواست ملت همچنان مقاومت مي‌كرد.

روزنامه كيهان[1] تسخير كميته مشترك را اينگونه گزارش نموده است:

از ساعت 12 ظهر حمله نيروهاي انقلاب به شهرباني شروع شد. چريك‌ها پيشاپيش نيروي انقلاب بودند و پشت سر آنها انقلابيون نيروي هوايي و سپس مردم مسلح قرار داشتند. دور تا دور شهرباني در محاصره نيروهاي مسلح انقلاب بود و از هر سو به طرف شهرباني آتش مي‌باريد. مأموران شهرباني هم متقابلاً به آتش انقلابيون پاسخ مي‌دادند. انقلابيون در پشت بام ساختمان‌ها سنگر گرفته بودند. مردم عادي نيز در اطراف محل نبرد نگران نتيجه كار بودند. آنها با هر خبري كه حاكي از نزديكي  پيروزي انقلابيون بود، شادي مي‌كردند. گفته مي‌شود كه مأموران شهرباني پيش از شروع حمله انقلابيون، اسناد و مدارك و همچنين اسلحه‌ها و مهمات را به جاي ديگري منتقل كرده بودند و فقط عده‌اي تيرانداز حرفه‌اي براي حفاظت از ساختمان در محل باقي گذاشته بودند. سپهبد رحيمي رئيس شهرباني و فرماندار نظامي تهران در محل ساختمان به دست نيروهاي انقلاب افتاد.

در اين جنگ تقريباً چهار ساعته كه شليك گلوله و تيربار لحظه‌اي قطع نشد، دو بار مدافعان شهرباني اعلام تسليم كردند و هر بار كه نيروهاي انقلاب از سنگرهاشان خارج شدند كه به طرف شهرباني بروند، با شليك غافلگير كننده مدافعان شهرباني روبرو شدند. حدود ساعت 3 بعد از ظهر نخستين زره‌پوش نيروهاي انقلاب به محل نبرد رسيد. يك مسلسل سنگين روي زره پوش  سوار بود و نيروهاي انقلاب با شليك اين مسلسل كه صداي مهيبي داشت، تأثير زيادي بر تضعيف روحيه مدافعان شهرباني گذاشتند و موجب تسريع تسليم آنها شدند.

پرچم سفيد بالا رفت

نزديك ساعت چهارِ بعد از ظهر بود كه به تدريج شليك گلوله از سوي دو طرف كاهش يافت و مدافعان شهرباني كه تاب مقاومت در برابر قدرت آتش نيروهاي انقلاب را نداشتند، با برافراشتن پارچه سفيد، به طور قطع اعلام تسليم كردند. به دنبال تسليم مأمورين شهرباني، نيروهاي انقلاب وارد محوطه شدند و مدافعان شهرباني را يكي يكي تحت الحفظ به مسجد امين‌السلطان (سر كوچه اتابك) منتقل كردند.

در ميان افراد دستگير شده چند افسر ارتشي از جمله سرتيپ، سرهنگ و سروان به چشم مي‌خوردند و به گفته خودشان يا پاسبان بودند و يا مأمور ساده كميته. اين افـراد به مسجد امين‌السلطان كه در نزديكي كميته واقع است برده شدند.

مردم انقلابي پس از وارد شدن به كميته مشترك شهرباني و ساواك سلول‌هاي نمور و اتاقهاي وحشتناك كميته مقدار زيادي عكس از جنازه‌ زندانيان سياسي كه زير شكنجه شهيد شده بودند و يا مبارزيني كه در برخوردهاي خياباني به شهادت رسيده بودند پيدا كردند. تعداد زيادي از ابزارهاي شكنجه نيز در اين حمله به دست نيروهاي انقلاب افتاد. كلاه خودهاي ماسك‌دار و نيز ماسك‌هاي ضد گاز از جمله وسايل ديگري بود كه در حمله انقلابيون به شهرباني به دست مردم افتاد و مردم نيز لحظاتي بعد آنها را به مسجد امين‌السلطان تحويل دادند.

تيمسار رحيمي لاريجاني كه انيفورم نظامي خود را از تن درآورده و پنهان شده بود دستگير و به كميته امام خميني برده شد. مردم به رحيمي ناسزا مي‌گفتند و او را مسئول كشتارهاي خونين انسان‌هاي بي‌گناه مي‌دانستند. توصيه شد كه به اين شخص حتي از ناسزاگويي احتراز كنند، تا تكليف او روشن شود و در دادگاه جمهوري اسلامي محاكمه و به مجازات برسد. چند نفر از كساني كه در جريان تيراندازي در شهرباني و دستگيري رحيمي فرماندار نظامي تهران شركت داشتند، در اين باره به خبرنگاران گفتند: رحيمي كه لباسهاي خود را درآورده و اسلحه خود را در داخل كمد پنهان كرده بود، دستگير كرديم. ولي او عليرغم خشم مردم در حالي كه خود را خونسرد نشان مي‌داد گفت كه همچنان به شاه وفادار است.

ضمن حمله به شهرباني كل تعدادي از خودروهاي ارتش و نيز زره‌پوش‌ها و نفربرهاي كوچك شهري كه مخصوص مقابله با شورش‌هاي خياباني است به دست مردم افتاد و انقلابيون در حالي كه به اسلحه‌هاي مختلف مسلح بودند، سوار بر آنها از ساختمان بيرون آمدند و به طرف پادگان باغشاه حركت كردند. چرا كه خبر رسيده بود كه نيروهاي محاصره كننده انقلاب در باغشاه با مقاومت شديد مأموران مسلح پادگان روبرو شده‌اند. در همين دقايق بود كه سيل جمعيت چه آنها كه مسلح بودند و چه افراد غير مسلح به سوي ساختمان وزارت جنگ در خيابان فروغي كه قبلاً به تصرف نيروهاي انقلاب درآمده بود سرازير شد و اندكي بعد تعدادي زيادي تفنگ «ژ – 3» و كلاه‌هاي سربازي به دست مردم افتاد. زيرا براي پاسداري از انقلاب و حفظ پيروزي‌هاي به دست آمده و كسب پيروزي‌هاي بزرگتر، نيروهاي انقلاب به اين وسايل نياز داشتند.[2]

آقاي جهانگير رزمي عكاس و خبرنگار روزنامه اطلاعات كه خود در روز 22 بهمن در محل حضور داشته اظهار مي‌دارد:

در محل روزنامه (اطلاعات) بوديم كه صداي تيراندازي از حوالي شهرباني شنيده شد. بلافاصله خودم را به طبقه هفتم ساختمان رساندم و با توجه به اشرافي كه  بر شهرباني داشتم در حالي كه پرده‌ها كشيده شده بود، دوربينم را بين دو پرده مستقر كردم ولي به محض تماس دوربين با پرده و تكان خوردن آن، توسط محافظين شهرباني با رگباري از گلوله مواجه شدم. دوربين را برداشته و راهي محل درگيري شدم. در اين حال متوجه شدم يكي از نيروهاي مردمي كه خود را به طبقه چهارم ساختمان روزنامه اطلاعات رسانده و در بالكن مستقر شده بود، توسط محافظين كميته مشترك مورد اصابت قرار گرفته و پيكر بي‌جانش روي شيرواني طبقه پايين‌ افتاده بود و مردم به وسيله طناب در حال بالا كشيدن جسد او بودند. با تهيه عكس از اين صحنه به سرعت خودم را به محل درگيري – كه بعدها متوجه شدم كميته مشترك ضد خرابكاري است – رساندم. در اين حال يك خودرو زرهي در حالي كه چندين نفر از مردم بر آن سوار بودند به در كميته رسيد و قصد ورود به داخل ساختمان را داشت كه موفق نمي‌شد ولي بر اثر اصرار و تلاش زياد موفق شد در را كه بعداً معلوم شد محافظين ساختمان از داخل يك دستگاه كاميون را پشت آن قرار داده‌اند، باز كند. به محض باز شدن در، رگبار گلوله به طرف خودرو مزبور سرازير و در نتيجه يك نفر از افرادي كه روي آن نشسته بودند از ناحيه پا مورد اصابت قرار گرفت و مجروح شد. من از اين لحظه و همچنين از لحظه لحظه اين رويداد مهم عكس گرفتم تا در تاريخ ثبت گردد.

 

[1] – روزنامه كيهان، مورخ 23/11/1357، ص 5

[2] – تلخيص از گزارش روزنامه كيهان. مورخه 23/11/57 ، ص 5 .