شاه: غلام حلقه به گوش آمريكا بودم
خود شاه نيز در مصاحبهای با سردبير مجله نيوزويك، اشتياق وافر خود را براي ايفای نقش ژاندارمی منطقه اينگونه نشان می دهد:
” من در سالهاي 1959 و 1960 در اين رابطه فكر كردم و به اين نتيجه رسيدم كه آمريكا نميتواند مدت زيادي نقش ژاندارم بينالمللي را بازي كند. در سال 1971 با خروج انگليسيها از خليجفارس، خلأ قدرتي پديدار شد. آمريكاييها نيز براي اجراي نقش ژاندارمي بي ميل بودند، ديگر ما چارهاي نداشتيم.”
ريچارد نيكسون پس از فروپاشي حكومت پهلوي، همسويي سياستهاي شاه را اينگونه توصيف ميكند:
” شاه خلأ قدرت را پر كرد. با تصرف جزاير سه گانه، حافظ امنيت تنگه هرمز شد؛ ظفار را درهم كوبيد؛ با ساختن پايگاه دريايي چابهار در امنيت تنگه هرمز كوشيد؛ با شناسايي اسرائيل در تحريمهاي نفتي اعراب شركت نكرد؛ سوخت لازم ناوگان مديترانه را تأمين ميكرد و با انتقال نيروها و پشتيباني پنهاني از اكراد، مانع از شركت عراق در نبرد سال 1973 اعراب و اسرائيل شد. سوخت ناوگان ما را در اقيانوس هند نيز تأمين كرد … شاه متحد كليدي آمريكا در خاورميانه و عامل ثبات در منطقه جغرافيايي از مديترانه تا افغانستان گرديد.”
خود شاه نيز در توجيه پذيرش اين مسئوليت در جاي ديگري گفته بود:
“ارتش ما در واقع قادر بود در اين ناحيه كه براي غرب اهميت استراتژيك فوقالعادهاي دارد، هرگونه ناآرامي محلي را متوقف يا درنطفه خفه كند. فقط ايران بود كه پول كافي و بهويژه نيروي انساني براي اين كار در اختيار داشت.”
فرح پهلوي (همسرمحمدرضا) نيز در كتاب خود در مورد حفظ منافع آمريكا و غرب توسط شاه مينويسد:
“محمدرضا ميگفت من در جريان جنگ ظفار، بهمنظور حفظ امنيت دهانه خليجفارس و عبور مطمئن نفت بهسوي آمريكا، ژاپن و اروپا، سربازان ايراني را به جنگ شورشيان چپگرا فرستادم. تمام عمرم را صرف سركوب نيروهاي كمونيست و چپگرا كردم تا منافع غرب و در رأس آن آمريكا را حفظ كنم. هرچه به من گفتند از جان و دل پذيرفتم و مانند يك غلام حلقه به گوش، مجري دستورات منطقهاي و فرا منطقهاي آنها بودم.”
هنري كيسينجر نيز از اقدامات اين غلام حلقه به گوش آمريكا، چنين تعريف ميكند:
“ايران در ميان كشورهاي منطقه، صرف نظر از اسرائيل، دوستي با آمريكا را نقطه آغاز سياست خارجي خود قرار داده بود. نفوذ ايران همواره در حمايت از ما اعمال ميشد. شاه نيرو و انرژي همسايگان عرب راديكال خود را تحليل ميبرد تا نگذارد آنها رژيمهاي ميانهرو در عربستان، اردن و خليجفارس را مورد تهديد قرار دهند. او بدون قيد و شرط به ناوگانهاي ما سوخت ميرساند و هرگز از سلطه خود بر منافع نفتي، براي اعمال فشارهاي سياسي استفاده نميكرد. وي هرگز به تحريم نفتي عليه غرب يا اسرائيل نپيوست. ايران در زمان شاه، يكي از بهترين و مهمترين و وفاردارترين دوستان ما در جهان بود.”
در يك گزارش “سرّي” سفارت آمريكا به تاريخ پنجم آوريل 1977 (16/1/1356) نيز در اين مورد چنين آمده:
” ايران يك نقش سازنده و كمك كننده در اموري كه مستقيماً مورد علاقه ايالات متحده آمريكا بوده، داشته است.”
ويليام سوليوان (سفير آمريكا در تهران) نيز طي يك گزارش “سرّي” به تاريخ چهاردهم ارديبهشت 1357، به نقش رژيم شاه در تأمين منافع آمريكا چنين اشاره ميكند:
“روي هم رفته، روابط ايران و آمريكا عالي است … روابط ما مبتني بر منافع امنيتي دو جانبه و ديد مشترك نسبت به تقريباً تمام جريانات مهم منطقهاي و بينالمللي ميباشد. ايران با قدرت و نفوذ فزايندهاي كه دارد، همواره آماده بوده تا به طريقي نقش فعالتري در امور منطقه ايفا كند تا منافع ما تأمين گردد … به مفهوم واقعي، ايران در حال حاضر به موقعيت يك قدرت با ثبات و ميانهرو متمايل به آمريكا رسيده است و اين هدف سياستهاي ما بعد از پايان جنگ جهاني دوم بوده است.”
به نقل از كتاب: ردپاي 60 سال خيانت و جنايت – روايتي مستند از دخالت ها و جنايات آمريكا در ايران 1332-1392
تاليف: كامران غضنفري
منبع : روزنامه كيهان – شماره 20724 – شنبه 10 اسفند 1392- صفحه6