۱۳مهر۱۳۵۷-هجرت امام خمینی(ره) از عراق به پاریس
امام خمینی ابتدا در نظر داشتند به سوریه بروند ولی چون روابط ایران و سوریه به شدت تیره شده بود و محتملا دولت عراق اجازه خروج نمیداد، عزیمت به سوریه از طریق کویت در نظر گرفته شده بود. با آنکه امام خمینی دارای ویزای معتبر بودند، دولت کویت از ورود ایشان و همراهان به داخل خاک کویت جلوگیری کرد. دولت عراق نیز اجازه بازگشت آنها به عراق را نداد. بدین سان ایشان مدتی در مرز کویت سرگردان بودند. سرانجام امام خمینی و همراهان تصمیم گرفتند به پاریس مسافرت کنند. اجازه داده شد به بغداد بروند و روز بعد عازم فرانسه شوند
سخنرانی در جمع علاقهمندان انقلاب اسلامی در کویت (پیروزی انقلاب)
06 اسفند 1357
تهران، مدرسه علوی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
علت هجرت به عراق
من اول از آقایانی که زحمت کشیدهاند و از کویت تشریف آوردهاند اینجا برای تفقد از ملت ما و تفقد از من، تشکر میکنم. خداوند سعی همه شما را مشکور گرداند.
خدای تبارک و تعالی مقدراتی دارد که ما سرّ آن را نمیفهمیم مگر بعد از زمانها. بعد از آنکه به واسطه فشار دولت ایران و فشار محمد رضا شاه بر دولت عراق و محصور کردن آنها منزل ما را، و رفت و آمدهایی که بین ما و دولت عراق شد، گفتگوهایی شد و ما به آنها اخطار کردیم که یک مسئله شرعی است، یک وظیفه الهی است و من نمیتوانم مسئله الهی و وظیفه شرعی را به قول شماها ترک کنم. من این کارهایی که در اینجا انجام میدهم، شما هم هر کاری دارید بکنید. آنها از ما تقاضا میکردند که چون ما تعهداتی با دولت ایران داریم و این کارهایی که شما و اصحاب شما میکنند مخالف آن تعهدات است، ما نمیتوانیم تحمل کنیم. من جواب دادم من که تعهدی ندارم، شما تعهد دارید! من یک تکلیف شرعی دارم، عمل میکنم و به تعهد شما اعتنایی نمیکنم. هم در منابر خطابه میخوانم، و هم اعلامیه صادر میکنم، و هم نوار پر میکنم و میفرستم. این تکلیف من. شما هم هر تکلیفی دارید عمل کنید. بعد از رفت و آمدها، آنها [بعثیها] برادرهای من [را] که جزء رفقای نجف بودند، آنها را ترساندند. و به من رسید که گفتند که ما با خودش- مثلًا- کار نداریم لکن شماها را چه خواهیم کرد. من دیدم که خوب، ممکن است که یکوقتی گزندی به این دوستان من برسد، عازم حرکت شدم و آمدم به- البته تحت مراقبت دولت عراق- آمدم به سرحد کویت. و در سرحد کویت هم همان فشاری که در آنجا بر دولت عراق بود بر دولت کویت هم بود. و آنها حتی اجازه اینکه ما عبور کنیم از این طرف شهر به آن طرف شهر هم ندادند. و من گلهای از هیچ کس ندارم؛ چون آنها ملتزم بودند به واسطه قراردادهایشان عمل کنند. و من نه از دولت عراق نه از دولت کویت گلایهای ندارم. لکن خدای تبارک و تعالی تقدیری فرموده بود و «ما غافل بودیم».
تقدیر الهی اقامت در فرانسه
ما بنایمان بر این بود که از کویت بعد از دو- سه روزی که با آقایان ملاقات میکنیم برویم به سوریه، و آنجا یک اقامت طولانی بکنیم. لکن خداوند تقدیر کرده بود که باید راه، چیز دیگر باشد. و ما نمیدانستیم که این تقدیر به کجا منتهی میشود. از آنجا برگشتیم به بصره؛ و از آنجا هم به بغداد ما را بردند. و من ملاحظه کردم که ما اگر هر جا برویم از این دوَل اسلامی همین مطلب است. به همین جهت تصمیم گرفتیم- بدون هیچ فکر سابق- که ما میرویم به فرانسه. در عین حالی که مایل نبودم از دوَل اسلامی خارج بشوم لکن خداوند تقدیر کرده بود که مسائل در آنجا به طور وسیع در همه جای دنیا پخش بشود؛ و خبرنگارها از اطراف عالَم هجوم کردند که گاهی روزی چندین مصاحبهها میشد؛ و خصوصاً از امریکا که مصاحبههایی با آنها شد. و آنها از همان جا پخش کردند به سراسر امریکا و به بعض از بلاد دیگر. و ما هم مسائل ایران را در آنجا روشن کردیم، به طوری که بسیاری از ابهاماتی که به واسطه تبلیغات سوئی که از طرف اجانب شده بود در آنجا رفع شد.