محاکمه و زندان شهید عراقی در دوران پهلوی

محاکمه و زندان شهید عراقی در دوران پهلوی

به دنبال اظهارات حاج صادق امانی مبنی بر ارتباط حاج مهدی عراقی با محمد بخارایی، اداره دادرسی ارتش در حکمی از رییس زندان شهربانی کل کشور خواست حاج مهدی عراقی را به اتهام توطئه به منظور برهم زدن اساس حکومت و حمل اسلحه غیرمجاز تحت بازداشت موقت در زندان انفرادی بدون ملاقات قرار دهند. ساواک در ادامه تحقیقات خود به نتایجی دست یافت که بخشی از گزارش عیناً نقل می‌شود: «چون هاشم امانی در تحقیقاتی که از وی به عمل آمد صراحتاً اعتراف نمود از یک سال قبل به اتفاق مهدی عراقی و صادق امانی جلساتی به منظور ترور آقای علم داشته و پس از روی کار آمدن آقای منصور مذاکرات آنان روی ایشان دور می‌زد، برای این منظور نیز اسلحه تهیه و مهدی عراقی یک قبضه اسلحه در اختیار صادق قرار داده است و نحوه تیراندازی را نیز به وی آموخته و از طریق صادق از قصد سوء بخارایی و نیک‌نژاد و رضا هرندی مطلع بوده‌اند.»

این اعترافات کار حاج مهدی را دشوار کرد و آن گونه که در ادامه گزارش آمده وی ناچار به اعترافاتی شد: «… درباره فعالیت خود با صادق و هاشم از یک سال قبل و تصمیم به ترور اشخاص مؤثر دولت عیناً اظهارات هاشم امانی را تائید و مدعی است با محمد بخارایی و نیک‌نژاد و رضا هرندی آشنایی و تماسی نداشته لکن به وسیله صادق از تصمیم آنها (سوء قصد نسبت به جان نخست‌وزیر) مطلع بوده و اضافه می‌نماید یک قبضه اسلحه که از زمان فعالیت در جمعیت فداییان اسلام داشته، به صادق داده و نحوه تیراندازی با اسلحه مذکور را نیز به وی آموخته است.»[40]

شهید حاج مهدی عراقی همراه با 12 نفر دیگر از جمله محمد بخارایی پس از محاکمه به جرم همکاری در قتل نخست‌وزیر محکوم به حبس شد. او از زندان، نامه‌های پرسوزی به مادر، پدر، همسر، برادر، و خواهر خود نگاشته است که با مطالعه آنها روشن می‌شود امید چندانی به رهایی و دیدار دوباره آن‌ها نداشته است. وی در ابتدا همراه با محمد بخارایی، رضا صفارهرندی، مرتضی نیک‌نژاد، محمدصادق امانی، هاشم امانی و عباس مدرسی‌فر به اعدام محکوم شد. واکنش حاج مهدی عراقی به این حکم فرستادن شیرینی برای رییس زندان بود. اما در 25 خرداد 1344 حکم حاج مهدی و هاشم امانی به حبس ابد با کار تغییر پیدا کرد[41] و به دنبال آن حاج مهدی و هاشم امانی را به زندان قصر منتقل کردند.[42]

دوره طولانی زندان حاج مهدی عراقی از اوایل خرداد 1344 آغاز شد.[43] در نخستین ماه حضور در زندان قصر، اتاق ملاقات به محل میتینگ و سخنرانی شهید عراقی و یارانش تبدیل شد، تا جایی که منجر به نصف کردن اتاق ملاقات از طرف مسئولین زندان شد تا ملاقات کنندگان دیگر زندانی‌ها با ملاقات کنندگان حاج مهدی و یارانش همراه نشوند. رژیم ناچار شد وی و یارانش را از بند زندانیان سیاسی به بند زندانیان عادی منتقل کند، امری که به دنبال اعتصاب غذای آن‌ها دچار شکست شد و مسئولین زندان ناچار شدند دوباره او را به بند سیاسی بازگردانند.[44]

شهید حاج مهدی عراقی در دوره زندانی خود علاوه بر مقابله با مأمورین ساواک و شهربانی در زندان، در داخل زندان نیز با منحرفین از قبیل کمونیست‌ها، توده‌ایها و اعضای منحرف شده سازمان مجاهدین خلق به مقابله برخاست و با جمع‌آوری اطلاعات و اخبار زندان و در بحث با التقاطیون زندانی، در برابر تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایستادگی کرد و از اثرات سوء آن بر افراد کم ‌اطلاع درون زندان با روشنگری‌های خویش جلوگیری کرد.[45]

در 26 شهریور 1348 بنا به تصمیم شهربانی کل کشور مقرر شد حاج مهدی عراقی همراه با حاج حبیب‌الله عسکراولادی و آیت‌الله محمدباقر محی‌الدین انواری به اتهام اخلال نظم و عدم تمکین از مقررات زندان برای ادامه محکومیت خود به زندان برازجان منتقل شوند. در پی این دستور محکومین در 29 شهریور تحویل زندان برازجان داده شدند.[46] طولی نکشید به علت بعد مسافت زندان برازجان خانواده نامبردگان فوق از شهربانی کل کشور درخواست کردند آنان را به زندان مرکزی بازگردانند که به دنبال موافقت ساواک، این درخواست عملی شد.[47]

به دنبال اعتصاب غذایی که در اوایل 1351ش در زندان صورت گرفت، مقرر شد نماینده‌ای از خود زندانیان ضدامنیتی در آشپزخانه زندان مشغول به کار شود و مقرر شد حاج مهدی عراقی به واسطه کبر سن و خوشرفتاری در زندان به عنوان نماینده زندانیان بر طبخ غذا نظارت کند که  بنابر گزارش زندان مرکزی، از آن به بعد کیفیت غذا بهتر شده بود. با این حال مقامات زندان از حضور وی در زندان نگران بودند، به ویژه که وی از طریق تلفن با خارج از زندان در تماس بود و همچنین این نگرانی برای آن‌ها وجود داشت که غذای مأمورین زندان را مسموم کند. ساواک معتقد بود که بایستی وی از سمت خود برکنار شود و پیشنهاد می‌کرد بهتر است با جدا کردن آشپزخانه اندرزگاه‌های ضد امنیتی و طبخ غذای آنان در آشپزخانه مستقل از ادامه کار این قبیل افراد ممانعت نمود لیکن تا زمانی که آشپزخانه جدا تأسیس نگردیده عدم اعزام زندانی مذکور به آشپزخانه موجب به وجود آمدن اعتصاب عمومی زندانیان ضد امنیتی و ناراحتی‌های بیشتر خواهد گردید.[48]

در ادامه نگرانی‌ها از حضور حاج مهدی عراقی در آشپزخانه زندان، از اداره ساواک به ریاست زندان‌ها ابلاغ شد که مهدی عراقی به عنوان نماینده زندانیان ضد امنیتی در آشپزخانه ندامتگاه مرکزی رفت و آمد می‌نماید و رابط زندانیان با خارج از اندرزگاه بوده، به طوری ‌که بدون داشتن مراقب در محوطه ندامتگاه با بستگان خود ملاقات و اخبار مکتسبه را به طور مخفیانه و توسط سربازان وظیفه که فاقد تجربه هستند در اختیار دکترعباس شیبانی و بیژن جزنی می‌گذارد، ضمناً نامبرده از تعداد افسران و مأمورین ندامتگاه در حالت عادی و غیرعادی نیز با اطلاع می‌باشد.[49] در واقع در گزارش دیگری آمده است که کیفیت نامطبوع غذای زندان تنها یک بهانه بود و زندانیان ضد امنیتی بدین وسیله تلاش داشتند با اعزام نماینده‌ای از خود به خارج از زندان بتوانند با خارج از زندان ارتباط برقرار کنند.[50] طولی نکشید حاج مهدی به دلیل فعالیت‌هایی که داشت از کار در آشپزخانه منع و حتی در اوایل شهریور 1352 برای 8 روز به سلول انفرادی فرستاده شد.[51]

 

آزادی از زندان و ادامه فعالیت تا پیروزی انقلاب اسلامی

اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی در گزارشی به ساواک به تاریخ 2 تیر 1353 ضمن رضایت از عملکرد حاج مهدی عراقی در زندان، نظر ساواک را در خصوص مطرح کردن پرونده وی در کمیسیون عفو و بخشودگی استفسار نمود. دو روز بعد ساواک در جوابیه‌ای به ریاست اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی اعلام کرد طرح پرونده نامبرده در کمیسیون عفو و بخشودگی از نظر آن سازمان به مصلحت نمی‌باشد.[52] و بنابر این با عفو ایشان مخالفت کرد. با این حال از اواخر سال 1355 به تدریج بسیاری از زندانیان سیاسی آزاد شدند[53] و در همین چارچوب در 12 بهمن 1355 اداره دادرسی نیروهای مسلح در حکمی به ریاست اداره زندان ها اطلاع داد که شاه به مناسبت بزرگداشت پنجاهمین سالگرد سلطنت پهلوی حاج مهدی عراقی را مورد عفو قرار داده و مقرر نمود او را در چهارده بهمن آزاد کنند.[54]

شهید حاج مهدی عراقی پس از آزادی از زندان فعالیت‌های مبارزاتی‌اش را ادامه داد؛ از یک سو همراه با همقطاران سابقش در هیئت‌های مؤتلفه اسلامی درصدد احیای گروه مذکور برآمد و از سوی دیگر درصدد ارتباط نزدیک و همکاری با برخی دیگر از مخالفان رژیم پهلوی از طیف‌های سیاسی و اعتقادی برآمد.[55] وی مدتی بعد از آزادی از زندان در روز جمعه 25 مرداد 1356 با داریوش فروهر ملاقات نمود. در این دیدار خطاب به وی گفت ما با کمونیست‌ها تفاهم نداریم و با آن‌ها نمی‌توانیم کنار بیاییم ولی لبه تیز تیغ خود را نبایستی متوجه آنها کنیم زیرا در چنین موقعیتی که ما یک دشمن مشترک داریم چرا با آن‌ها بر سر مسائل جزیی به نبرد و ستیزه‌جویی برخیزیم؟ وی در ادامه اظهاراتش گفت که به نظر من علت شکست‌های پی در پی ملت ایران از 28 مرداد 1322 تاکنون پراکندگی و عدم توافق و اتحاد بوده و این موضوع باید تجربه‌ای برای ما باشد و دیگر تکرار نشود و کاملاً عاقلانه بنشینیم و تصمیم بگیریم و کاری بکنیم که موجب شکست مجدد برایمان نشود.[56]

در دیدار دیگری که در تاریخ  13 مهر 1356 میان داریوش فروهر و مهدی عراقی صورت گرفت، آن‌ها به نتایج و توافقانی دست یافتند و مقرر شد 1- از طرف داریوش فروهر و طرفدارانش به کمونیست‌ها حمله نشود و آن‌ها طی خط مشی خود حمله به دستگاه را ادامه دهند لیکن هیچ‌گونه همکاری با آن‌ها به عمل نیاید. 2- موافقت گردید ]امام[ خمینی کماکان به‌عنوان رهبر نهضت مورد قبول باشد و اگر از طرف سایرین در این مورد اهمال و کوتاهی گردید با آنها مخالفت شود 3- در مورد هر اقدامی قرار شد بین داریوش فروهر و مهدی عراقی تماس برقرار و سپس تصمیم گرفته شود. تحلیل گزارشگر ساواک از این موضوع این بود که مهدی عراقی خواستار منع حملات تبلیغاتی علیه کمونیست‌ها می‌باشد و داریوش فروهر به خاطر جلب نظر نامبرده در دنباله سیاست اخیرش که جلب نظر روحانیون می‌باشد ظاهراً با این مساله موافقت کرده است.[57] این همکاری‌های تاکتیکی را آن گونه که خود حاج مهدی هم اشاره کرده بایستی در چارچوب مقابله با دشمن مشترک و ضرورت‌های زمانی تفسیر کرد وگرنه طبیعتاً راه و آرمان‌های آن‌ها بسیار متفاوت از هم بود.

در همین مقطع زمانی، یعنی یک سال قبل از پیروزی انقلاب، حاج مهدی عراقی با گروه‌های چریکی اسلامی نیز در ارتباط بود و به آن‌ها در راستای مبارزه مسلحانه بر ضد رژیم پهلوی کمک می‌کرد. چنان که برخی از اعضای گروه فلق[58] را به سوریه و لبنان برای فراگیری تعالیم نظامی فرستاد. همچنین از اوایل شهریور 1356ش با گروه‌های فلاح[59] ، بشیر، صف و منصورون در ارتباط بود. گروه منصورون هم از طریق وی با گروه فلق مرتبط شدند.[60] در واقع این جریانات هفت گروه بودند که علاوه بر موارد فوق، گروه موحدین[61] و امت واحده را نیز شامل می‌شد و این گروه‌ها مشی مسلحانه داشتند. برای نمونه گروه صف عملیات متعددی همچون حمله به مینی‌بوس حامل عده‌ای از مستشاران آمریکایی در اصفهان، انفجار رستوران خوانسالار در تهران، حمله به رستوران پل اصفهان و حمله به تعداد زیادی بانک در جریان تظاهرات اصفهان را در گذشته انجام داده و ضمن تهیه، تکثیر و پخش اعلامیه‌های ضد رژیم همچنان به منظور انجام عملیات‌ها و ترور اتباع آمریکایی مقیم ایران اقدام به طرح‌ریزی و شناسایی‌هایی می‌کردند.[62]

در اسناد ساواک گزارش شده است که «حاج مهدی عراقی در 10 مهر 57 اعلام کرد از آن جا که رژیم از یک طرف شروع به یک سلسله اصلاحات جدی از جمله لغو عوارض، تقلیل مالیات‌ها، گسترش محدوده و آزادی خانه‌سازی نموده و از طرف دیگر به گروه‌ها و دستجات نسبتاً ملی و وجیه‌المله، از جمله جبهه ملی و کمیته دفاع از حقوق بشر و… میدان داده، احتمال دارد پس از مدتی عناصری مثل امینی روی کار آیند که احتمالاً دست به اصلاحات وسیع‌تری خواهند زد. با توجه به مجموعه این عوامل، ایجاد فوری تشکیلات مذهبی که در برگیرنده عناصر صاحب نفوذ و واقعاً اسلامی و ملی مثل افراد نهضت آزادی، … متشکل و به طور جمعی رهبری گردند…» گزارشگر ساواک می‌افزاید: «… عراقی و دار و دسته‌اش با گروه‌های زیادی منجمله کادرهای مختلف نهضت آزادی از جمله مهندس بازرگان و همین طور با عناصر اسلامی خارج (عناصر هوادار دکتر یزدی در آمریکا) مذاکره نموده‌اند و با نهضتی‌ها هم تقریباً به وحدت رسیده‌اند ولی با شخص بازرگان به دلایلی تاکنون به توافق کلی نرسیده است.»[63]

شهید حاج مهدی در شهریور 57 با گروه مسلمانان مبارز تماس برقرار کرد و انتقاداتی نسبت به مطالب اعلامیه‌های آنان ابراز نمود و با بعضی از کادرهای اصلی گروه مطرح و آن‌ها انتقادات را پذیرفتند.[64] اما ظاهراً همکاری‌های میان آنان به نتیجه‌ای نرسید زیرا در مهر 1357ش وی در این رابطه گفته بود با جنبش فوق اختلاف ایدئولوژیک دارد و یکی از موارد اختلاف این است که جنبش مسلمانان مبارز اعتقادی به امامت و رهبری روح‌الله خمینی نداشته بلکه معتقد است که مسائل ایدئولوژیک را خودش باید حل نماید نه خمینی و اظهارنظر می‌نماید طریقی که گروه اخیرالذکر انتخاب نموده تمام و کمال راه مجاهدین در سال 1350ش می‌باشد و بالاخره هم منجر به انحراف ایدئولوژیک خواهد شد.[65]

در ماه‌های آخر منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی تماس حاج مهدی با امام رو به افزایش بود. وی در تماسی که با امام خمینی(ره) داشت پیشنهاد کرد با توجه به این که در پاریس تماس متقابل بین او و مردم سهل‌تر است حتی‌الامکان سعی کند در پاریس بماند.[66] وی به پیشنهاد شهید بهشتی در تاریخ 8 آبان 57 برای سر و سامان دادن به وضع محل اسکان امام رهسپار پاریس شد. اولین دیدار حاج مهدی با امام از زبان شاهدان عینی این گونه تشریح شده است: «به امام اطلاع می‌دهند که آقای عراقی آمده‌اند. امام می‌فرمایند: بگویید بیاید تو، ایشان روی صندلی نشسته بودند، بلند می‌شوند نگاهی می‌کنند و می‌گویند: مهدی من تو هستی؟ چرا اینقدر پیر شده‌ای و بعد آقای عراقی دست امام را می‌بوسند و سرشان را روی زانوی ایشان می‌گذارند و اشک می‌ریزند و می‌گویند: من اصلا یادم نمی‌آید که اتفاقاتی افتاده است.»[67]

حاج مهدی بعد از مدتی اقامت در پاریس سرانجام در دهم آذر به ایران بازگشت. او بلافاصله بعد از ورود به کشور با برخی از سران گروه صف ملاقات نمود و پیشنهاد کرد به منظور تهییج فضای سیاسی چند اقدام نظامی انجام شود. عراقی بر انجام عملیات‌هایی همانند انفجار مشروب فروشی‌ها تاکید داشت، تا عوامل حکومت پی به این نکته ببرند که اقدامات انجام شده، صرفاً اسلامی است. حاج مهدی توانست 30 قبضه مسلسل را برای چریک‌های اسلامی در ماه‌های منتهی به انقلاب تهیه کند. او در همین برهه بیش از پیش نسبت به مجاهدین خلق و تهدیدات ناشی از آنان احساس خطر می‌کرد. وی در اواخر دی ‌ماه 57 دوباره به پاریس رفت و این بار همراه با امام خمینی(ره) در 12 بهمن 1357 به ایران بازگشت.[68]

 

پس از پیروزی انقلاب اسلامی

بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مبارزان مسلمان تحت رهبری روحانیون انقلابی به تشکیل حزب جمهوری اسلامی مبادرت ورزیدند تا از این طریق یک تشکیلات سیاسی فعال اسلامی به وجود آورند. شهید عراقی از نخستین ثبت‌نام‌ کنندگان در حزب مذکور بود و با توجه به سابقه مبارزاتی‌اش در زمره یکی از اعضای 30 نفره شورای مرکزی موقت آن قرار گرفت.[69] او در موقعیت‌هایی دیگر نیز به ایفای نقش پرداخت؛ مثلاً در مدرسه علوی به رتق و فتق امور پرداخت و پس از شلوغ شدن زندان قصر به حکم امام به ریاست آن جا منصوب شد و پس از چندی به عضویت شورای مرکزی بنیاد مستضعفان درآمد و در همین سمت بود که به عنوان مسئول مالی بنیاد به اتفاق حسین مهدیان، سرپرستی روزنامه کیهان را بر عهده گرفت. مؤسسه کیهان پس از انقلاب پر از ساواکی، توده‌ای و سلطنت‌طلب و در یک کلام معجونی خاص بود و حاج مهدی عراقی مسئولیت سر و سامان دادن به آن را بر عهده گرفت.

 

شهادت

سرانجام مدت زیادی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که وی هدف گلوله کوردلان گروه فرقان قرار گرفت و به شهادت رسید. جزییات واقعه بدین شرح بود که حاج مهدی هر روز به اتفاق فرزندش حسام، از منزل خارج می‌شد و در مسیر به منزل آقای حسین مهدیان می‌رفت تا همراه ایشان به مؤسسه کیهان برود. آن روز، یعنی چهارم شهریور 1358ش، ماشین آن‌ها در حال حرکت بود که مزدوران فرقان، راه را بر آنها بستند و ماشین را زیر رگبار گلوله گرفتند و حاج مهدی و فرزندش را به شهادت رساندند.[70]

به فرمان حضرت امام(ره) پیکر مطهر شهید حاج مهدی عراقی به شهرستان قم منتقل و در تشییع با شکوهی که امام نیز در آن شرکت کردند، در جوار حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.[71]

مرکز بررسی اسناد تاریخی